شیوا مقدم نیا
شیوا مقدم نیا
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

قیمت چیزی رو از کسی نپرس

اگر شما هم جزو اون دسته از آدمهایی هستید که وقتی کسی چیزی میخره ازش میپرسید چند خریدی؟!پس لطفا این متن رو بخونید.
یادمه اولین بار که از شنیدن همچین سوالی خیلی حالم بد شد و معذب شدم، توی جمع دوستان دبیرستانم بود.
بعد از چند سال از طریق تلگرام همدیگه رو پیدا کرده بودیم و قرار گذاشته بودیم توی یک کافه دور هم جمع بشیم.
روز قرار بعد از زیر و رو کردن کل کمدم، تصمیم گرفتم یکی از مانتوهایی که جدیدا از یه حراجی با قیمت خیلی پایین خریده بودم رو بپوشم، خودم خیلی دوستش داشتم و البته شانس آورده بودم که توی حراجی با نصف قیمت خریده بودمش وگرنه بودجه م به خریدش با قیمت اصلیش نمیرسید.
اون روز توی کافه بعد صحبت از در و دیوار و قدیم و ندیم وقتی دیگه حرف کم اومد، یکی از بچه ها گفت مانتوت خیلی قشنگه، چند خریدیش؟ اولین بار توی دوراهی بزرگی گیر کردم، عرق خجالت نشست رو پیشونیم، نمیدونستم باید راستشو بگم که از حراجی خریدم یا کلاس بزارم و قیمت قبل از حراجی رو بگم، منی که هیچوقت دروغگوی خوبی نبودم زبونم بند اومده بود، حس میکردم همه نگاه جمع روی من و باید حرفی بزنم، اون لحظه سختترین و سنگینترین لحظه برای من بود و من طبق معمول راستشو گفتم.
پوزخندها و نگاههای ریز بینشون نشون میداد که جوابم جواب جالبی نبوده و احتمالا بحث شیرینی رو برای غیبت بعد از قرار براشون جور کردم، اما در هر حال نتونسته بودم دروغ بگم. بعد از حرف من، بقیه دوستان شروع کردن به گفتن جملاتی مثل: چقدر ارزون خریدی احتمالا پارچه ش آب بره، یا اینکه، من همیشه سعی میکنم لباس رو گرون بخرم تا دیرتر خراب بشه، لباس ارزون به درد نمیخوره و... و تا تونستن خیلی مودبانه بخاطر ارزون بودن مانتو تحقیرم کردن.
همون روز با خودم تصمیم گرفتم اگر چیزی رو ارزون خریدم هرگز قیمت واقعیش رو به کسی نگم و گرونتر از حد واقعی خودش اعلامش کنم. چون اون حس تلخ تحقیر خاطره خیلی بدی رو برام ساخت.
۸سال از اون خاطره میگذره. درسته اون روز حس بدی گرفتم و تصمیم گرفتم از این به بعد دروغ بگم، اما خداروشکر که هرگز اون تصمیمم عملی نشد. چون سعی کردم بیشتر فکر کنم، بیشتر مطالعه کنم، بیشتر آگاه بشم و عمیقتر به زندگی نگاه کنم تا وسایل و لباسهای من، شخصیت من رو تعریف نکنن، تا ظاهرم معرف من نباشه که بخوام با گرون پوشیدن، آدم بالایی بنظر برسم، و از اون موقع تا به الان هیچ ابایی ندارم ازینکه بگم همیشه سعی کردم، بگردم و چیزهای خوب و قشنگ رو با قیمت پایین پیدا کنم و بخرم، گرون خریدن افتخاری برام نداشته. کلا خریدن و خرج کردن افتخاری محسوب نمیشه چه بسا در نظام سرمایه داری امروز که ما رو ترغیب میکنن به مصرف گرایی، نخریدن و مصرف نکردن ارزش بالاتری بهمون میده به عنوان یک انسان آگاه.
اما این داستان درسی که برای من داشت این بود که آیا فهمیدن قیمت خرید جنسی که کسی دیگر خریده تاثیری در زندگی من داره؟
مسلما نه، پس چرا وقتی کسی چیزی خریده باید ازش بپرسم چند خریده؟؟؟
آیا دلم میخواد منم از اون جنس بخرم برای همین قیمتش رو میپرسم؟؟؟ خب توی گوگل اسم جنس رو مینویسم و میزنم قیمت امروز فلان جنس، به روز ترین قیمتها برام میاد.
پس چرا باید با پرسیدن قیمت چیزی کسی رو در تنگنا قرار بدم یا معذب کنم یا فضولی کنم؟!
پس در نهایت
بنظرم بهتره این فرهنگ رو ترویج کنیم که وقتی کسی چیزی خرید، براش خوشحال باشیم و بهش تبریک بگیم، و با پرسیدن سوال چند خریدی ؟ چند متره؟ از کجا خریدی؟ معذبش نکنیم. همین.

قیمتمصرف گراییداستانکدلنوشته
یه آدم درونگرا ، با دغدغه های معمولی ، که حرفهایی رو که نمیتونه بزنه رو مینویسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید