سلام به خودم و سلام به کسی که این نامه رو میخونه. سلام به هر انسانی که همسایه منه. راستی لغت همسایه احتمالا از ترکیب کلمات هم و سایه تشکیل شده، حالا چرا ما فکر میکنیم فقط کسایی که توی خونه بغلی ما نشستن میشن هم سایه ی ما !؟!
ما همه همسایه هستیم، کسایی که توی کوچه ی من زندگی میکنن، کسایی که توی محله من زندگی میکنن، کسایی که توی شهر من زندگی میکنن، کسایی که توی کشور من زندگی میکنن.
یه سوال مهم هم دارم از خودم، چی شد که ما مرز کشیدیم بین آدما، و شهرا و کشورا رو تشکیل دادیم؟
کره زمین مثل یه نقطه توی منظومه شمسیه، منظومه شمسی یه نقطه توی کهکشان راه شیری، کهکشانمون هم توی عالم مثل سوزن تو انبار کاهه تقریبا، پس ما هممون روی کره زمین همسایه هستیم. همسایه هایی که اگه خودخواخی بعضیا نبود شاید هیچ مرزبندی ای هم در کار نبود. الان بعضی از همسایه های ما دارن توی بهترین شرایط زندگی میکنن و بعضیاشون زیاد اوضاع خوبی ندارن.
ای دوستی که این نامه رو میخونی، اگه توی مرزبندی ای به اسم کشور خودم یا کشورهای همسایه من هستی، میخوام بدونی که با هر رنگ و نژاد و آیینی، تو رو دوست دارم. ای دوستی که این نامه رو میخونی، اگه به من نزدیکی یا اگه اون سر دنیای زمینیِ ما هم هستی، تو رو دوست دارم.
دوست داشتن شاید بزرگترین نعمتیه که خدا به ما عطا کرده، ولی این وسط هستن همسایه های زمینی ای که فکر میکنن خودشون رو دوست دارن، ولی با این بهانه به دیگران آسیب میرسونن و فکر میکنن فقط خودشون حق حیات روی این کره خاکی رو دارن.
این نامه بیشتر یه دعوتنامه هست، دعوتنامه ای به هر همسایه ی من. از افراد داخل کشورم، تا کشورهای اطراف، و حتی مابقی همسایه هامون. من شمارو دعوت میکنم به دوست داشتن خودمون، و کسی که خودش رو دوست داشته باشه زیر بارِ شرایط بیرونی نمیره و همیشه امیدوارانه نهایت تلاشش رو میکنه که زندگی بهتری برای خودش و اطرافیانش و همسایه هاش بسازه. من شما رو دعوت میکنم به دوست داشتن همسایه هامون، و کسی که همسایه هاش رو دوست داشته باشه زیر بارِ آزار رسوندن و اذیت کردنشون نمیره و همیشه تلاش میکنه که به اونها خوبی کنه و هواشون رو داشته باشه.
دوستِ من، دوست داشتنِ خودمون و همسایه هامون و دنیامون یکی از لذت بخش ترین احساس های دنیاست. دوست داشته باشیم تا دوست داشته بشیم. من شما رو دعوت میکنم به تفکر درونی ای که موجب تغییر بیرونی بشه. شما دعوت شدید به آرمان-دنیایی که تک تک ما میتونیم به اندازه ی خودمون توی شکل گیریش نقش داشته باشیم. و من با افتخار و با حسی عالی، میخوام این دعوتنامه رو با این شعر سعدی به پایان برسونم، شاید بارها شنیده باشیم، اما اگه بارها با دقت تکرارش کنیم باز هم کمه:
بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند (هممون)
چو عضوی بهدرد آورَد روزگار دگر عضوها را نمانَد قرار (همسایه بهشتی)
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی (همسایه جهنمی)
منتشر شده در ویرگول توسط محمد قدسیان https://virgool.io/@mohammad.ghodsian