چقدر پرت است این نوشته،،،که انقدر وابسته و دلبسته و وابسته تر از وابسته ای که خیال کنی نباشد همچون او ولی بوقتش چشم باز کنی و بیابی در زمان صدها برتر از او،دردناکست که از چشت بیفتد و ندادند و بدانی و برروی خود نیاوری،همانقدر و دوچندان زیباست بعد از سالیانی همچون عمر هنوز هم تصور در آغوش گرفتنت...
و تو نمیدانی چه حس زیبا، کوتاه و دائمیست تصور و خیال آغوشت در آغوشم،فقط همین ایستاده سر بر روی شانه ات.