رهبران موفق عمیقا مراقب خود، شرکت، محصولات، مشتریان و همچنین مراقب کارمندان و اعضای تیمشان هستند. واضح است که داشتن تیم قوی شانس رسیدن به موفقیت را افزایش میدهد.
احتمالا راجع به روشهای مراقبت از کارمندان شنیده و یا خواندهاید. بیشتر این توصیهها لیست بلندبالایی است که باید در محیط کار برای کارمندان مهیا کرد. به این لیست همواره موارد مدرن و به روزتری نیز اضافه میشود. محیط کاری مناسب، ایجاد لحظات شاد در محیط کار، انجام بازی هایی برای تقویت روحیه تیمی و مسئولیتپذیری، بازیوارسازی تسکها برای جذابکردن و اثرگذاری بیشتر، قدردانی و جشن گرفتن موفقیتها، جلسات وان بای وان و ... .
همه این موارد خوب است و اجرای آنها تسهیلگر. اما بحثی که وجود دارد اصالت رفتارهای مدیر است. اصل رفتار از درون فرد نشات میگیرد و به راحتی قابل شناسایی و درک شدن است. بحث راجع به خود شماست به عنوان مدیری که میخواهد به بهترین نحو رهبری کند.
ارتباط درست و بالغانه از خودمان آغاز میشود. زمانی که با خودمان ارتباط درست داشته باشیم میتوانیم با دیگران نیز ارتباط مناسب داشته باشیم و به ایشان کمک کنیم.
مراقبت از کارمندان چه معنایی دارد؟ یک مدیر حد و مرز روابط را چگونه باید مشخص و از آن مراقبت کند؟ اولویت در روابط کاری بین کارفرما و کارمندان چه باید باشد؟(چند لحظه به پاسخ این سوال فکر کنید)
ما زمانی میتوانیم به اندازه کافی (نه زیاد و نه کم) از اعضای تیم مراقبت کنیم که ابتدا مراقب خوبی برای خود باشم. یعنی در ابتدای امر باید خودمان را به اندازه کافی و با آگاهی از ویژگیهای (مثبت و منفی) دوست داشته باشیم و در جهت خودآگاهی و بهبود مستمر تلاش کنیم. خودآگاهی صورت مساله است و قطعا دانستن درست مساله رسیدن به پاسخ را بسیار تسهیل میکند.
این که بدانیم ارزشهای وجودی ما کدام است؟ رنجها و ترسهای ما در زندگی چه چیزهایی است؟ چه ویژگیهایی داشته ایم که در تمام این سال ها تلاش کردهایم آنها را مخفی کنیم؟ پاسخ به این سوالات ما را با خودمان شفاف کرده و ما را در مسیر خودآگاهی و خود مراقبتی کمک خواهد کرد.
مراقب خودم باشم یعنی بدانم و کشف کنم در این سالهای زندگی چه رنج های بزرگی را از سر گذراندهام و این رنج ها و تروماها باعث ایجاد چه باورها و ترسهای اشتباهی در من شده است. ترسها و باورهایی که جسارت حضور در برخی موقعیتها را از من گرفته و من را در برابر برخی اتفاقات و کنشها حساستر کرده و باعث شده در برخی موارد خودم را زندگی نکنم و نقش انسانهای دیگر را بازی کنم و متاسفانه یا خوشبختانه دنیا به آسانی تفاوت رفتار اصیل و کپی شده را متوجه میشود.
تصور کنید من فردی هستم که به دلیل نگرفتن عشق بی قید و شرط از والد در زمان کودکی، معنایش اینگونه میشود که در زمان کودکی برای عشق گرفتن و دوست داشتنی بودن میبایست به موفقیتی میرسیدم، موفقیت هایی مانند شیطنت نکردن، نمره خوب گرفتن و... ، الان به عنوان یک مدیر تلاش میکنم با باج دادن علاقه کارمندان را به سمت خود بکشانم.
یا برای اینکه نشان بدهم انسان موفق و تاثیرگذاری هستم مدام و بیش از حد معمول از موفقیتهای گذشته برایشان تعریف و خود را بی عیب و نقص و برتر از دیگران معرفی میکنم.
هدف از این گفته این است که در رابطه با مسایلی که باعث رنج بلند مدت شده فکر کنید و شفاف باشید. آنها را یادداشت و همچنین متوجه این موضوع باشید که کسانی که این رنجها را به شما دادهاند (عموما والدین) در ناآگاهی بودهاند. آنها را نه برای خودشان یا چیز دیگر، بلکه برای رشد خودتان ببخشید و از موانعی که بهدلیل این رنجها در شما ایجاد شده عبور کنید. رهایی و خود دوستی بعد از دیدن و گذشتن اتفاق میافتد.
نوشتن رنجشها و بخشش افراد، ما را به خودآگاهی میرساند و دلیل انجام رفتارهای ناکارآمد تکراری را آشکار میکند. وقتی دلیل این الگوهای ناکارآمد تکراری را مرور کرده و مسبب این رنج ها را میبخشیم. در واقع به خود میگوییم که متوجهام که دردناک بوده ولی با همه سختیهایش چیزی بوده در گذشته من، من امروز دیگر آن کودک آسیبپذیر نیستم و میتوانم از خودم مراقبت کنم. اجازه نمیدهم رنج دوران کودکی ادامه زندگی من را نیز تحت تاثیر بگذارد.
همانطور که گفته شد رنج، تروما و ترس، باورهایی را در ذهن ما ایجاد میکند و باورها اساس تصمیمگیریهای ما هستند.
میتوان با تغییر این باورها، رفتار بالغانهتری داشت. این ایده ماست برای مراقبت از خود و افراد تیم.
به پاسخ سوالهای زیر فکر کنید.
چندبار ایدههای نابتان را عملی نکردید و بعد متوجه شدید یک بیزینس موفق با همان ایده توسط فرد دیگری ساخته شده است؟
چندبار اتفاق افتاده که خواستید رویهای را در تیم تغییر دهید ولی این باور که اگر فلانی در این مسیر همراهتان نباشد از پسش بر نمیایید.
یا چندبار برای اینکه اثبات کنید آدم ویژهای هستید، کاری که خیلی هم بلدش نبودهاید را بدون کمک گرفتن از دیگران انجام داده و خراب کردهاید؟
چندبار با درگیرشدن در جزییترین تسکها در تیم باعث شدید اعضای تیم سرخورده و در نهایت پروژه با شکست مواجه شود؟
اکثر اوقات اینگونه توجیه میکنیم، من منابع مالی و انسانی و ... کافی نداشتم ولی فلانی داشت. اعضای تیم من تخصص و مسئولیتپذیر نبودند و هزار و یک دلیل دیگر. بیایید با خودمان شفاف باشیم. جراتش را نداشتیم، کم کاری کردیم، ترسیدیم که شکست بخوریم، بیاعتمادیم، میخواستیم ثابت کنیم که مستقلیم.
کمی عمیقتر که میشویم مثلا برای انجام ندادن یک ایده میگوییم: اگه پدرم یا مادرم هی نمیگفت این کارو نکن خطرناکه، من الان به خودم اعتماد بیشتری داشتم و میتونستم ریسکهای درستتری تو زندگی بردارم.
اغلب نرسیدنها و از دستدادنهای ما ناشی از کم کاریها، کم جراتیها و کمشهامتی است. تا زمانی که ندانیم ریشه آنها کجاست، نمیتوانیم از آنها عبور کنیم.
بعد از اینکه رنجها و ترسهایمان را شناختیم و بخشیدیم، تکنیک مکث معجزه میکند. هدف این تکنیک این است که باورهایی که در لحظه ایجاد میشود را به چالش بکشد.
فرض کنید؛
کارمندتان انتقادی از شما میکند. شاید باور شما این است که این فرد دارد وجود شما را بیارزش و به شما توهین میکند. در همین لحظه و قبل از واکنش سریع مکث کنید. چه دلایل دیگری میتواند وجود داشته باشد؟ شاید آن فرد قلبش برای مجموعه میتپد و تمایل به بهبود اوضاع تیم دارد و به همین دلیل از یک رفتار مشخص شما انتقاد میکند، معنیش این نیست که کلیت وجود شما را بی ارزش میکند. حالا متناسب با این باور یا احتمالات دیگر، رفتار خود را تنظیم و به اصطلاح بالغانه رفتار کنید.
بعدا دوباره این واقعه را تحلیل کنید و سعی کنید دلایلی که باعث شد یک انتقاد شما را به هم بریزد را کشف کنید. فقط توجه کنید همه تمرکزتان باید روی خودتان و اتفاقاتی که در درون شما افتاد باشد.
مسیر بلوغ بسیار سخت و پرچالش است. بلوغ یعنی رفتار درست در زمان درست. ما در این مقاله درباره روانشناسی انگیزشی با شما صحبت نکردیم. ما درباره تغییر باور که بسیار سخت است چون ریشهای است صحبت کردیم. اطمینان داریم که یک مدیر زمانی میتواند از کارمندان تیم خود مراقبت کند که به مراقبت از خودش بیش از همهچیز در این دنیا توجه کند. کسی که پای خود میایستد و شهامت دیدن نقصهای خودش را دارد و با تلاش مسمتمر در جهت بهبود قدم برمیدارد شایستگی رهبری را دارد و افراد تیمش قطعا از کار کردن کنار او لذت بیشتری خواهند برد.
تمام
با آرزوی رشد و موفقیت برای کارآفرینان و مدیران کسب و کار.
من محمد رحیم زاده هستم و شما میتونید سایر نوشته های من رو با کلیک روی اسمم بخونید :)