در این مقاله راهکاری علمی، عملی و بسیار ساده برای غلبه بر ایستایی ناشی از کمالگرایی مطرح میشود. این راهکار همان OKR است که تقریبا در تمامی سازمانهای پویا و پیشرفته از آن استفاده میشود. اگر سازمان را با تمام پیچیدگیهایش به مثابه موجودی زنده در نظر بگیریم، پس راهکاری که باعث رشد سازمان میشود قطعا باعث رشد فردی نیز خواهد شد چرا که سازمان مجموعهای است از انسانها و ... .
"او کی آر" مخفف Objective and Key Result به معنای اهداف و نتایج کلیدی است که در بسیاری از سازمانها و کسب و کارهای نوین از این متد برای رسیدن به اهداف و چشم اندازها استفاده میشود.
سازوکار مدل OKR به این صورت است که واحدهای سازمانی با توجه به چشم انداز و اهداف کلی سازمان و واحد مربوطه، اهداف و نتایج کلیدی واحد خودشان را در بازه های عموما سه ماهه (یک سال به چهار بازه سه ماهه تقسیم میشود) خرد میکنند و در پایان هر سه ماه، نتایج را میسنجند و برای سه ماه آتی برنامهریزی مجدد انجام میدهند.
هر واحد سازمان تقریبا بین ۳ تا ۴ هدف برای یک بازه سه ماهه انتخاب میکند و برای هر هدف نیز تقریبا ۴ یا ۵ نتیجه کلیدی در نظر گرفته میشود که بتوان بر اساس آن تحلیل کرد این واحد به چه میزان برای رسیدن به اهدافش درست گام برداشته است.
مثلا واحد مارکتینگ یکی از اهدافش این است که آگاهی از برند شرکت را بیشتر کند.
حالا نتایج کلیدی چه میتواند باشد؟
۱: تعداد بازدیدکنندگان وبسایت در این بازه ۳ ماهه ۲۰۰۰ عدد بیشتر باشد.
۲: رشد فالورهای اینستاگرام در این بازه سه ماهه ۵۰۰ نفر بیشتر باشد.
۳: در این بازه سه ماهه ۱۰۰ نفر دنبالکننده بیشتر در آپارات بدست بیاورد.
۴: کانال یوتیوب را راهانداری و ۵ ویدیو آموزشی در آن قرار دهد.
در نظر داشته باشید که نتایج کلیدی باید بهگونه ای انتخاب شوند که بتوان آن ها را سنجید.
تا اینجا با مفهوم OKR آشنا شدیم اما نکتهای که این متد را به کمالگرایی متصل میکند در دل نتیجه و روش سنجش آن است. در روش OKR تاکید میشود که اهداف و نتایج کلیدی بلندپروازانه (که تخصص کمالگرایان است) انتخاب شوند به این صورت که در پایان بازهی سه ماهه و به هنگام سنجش، اگر واحد سازمانی ۶۰ تا ۷۰ درصد نتایج کلیدی را تاچ کرد یعنی بسیار خوب عمل کرده است.
با توجه به مثال بالا که یکی از نتایج کلیدی جذب 500 فالور جدید برای اینستاگرام بود، اگر 350 فالور جدید جذب شد یعنی واحد خوب و درست عمل کرده است و شایسته تقدیر است.
مبدعان OKR اینگونه بیان میکنند که اگر واحد و سازمانی توانست به 100%نتایج کلیدی در این بازه سه ماهه دست پیدا کند یعنی اهداف و نتایج کلیدی درست و جاهطلبانه انتخاب نشدهاند و این باگ هدفگذاری است.
حالا کمالطلبان محترم که برنامهریزی ایدهآل جزو تخصصهای ویژه شماست و گاهی اوقات از ترس اینکه به اهداف خودتان نرسید در همان مرحله برنامه ریزی باقی میمانید و برای رسیدن به اهدافتان تلاش نمیکنید و میروید به سمت برنامه ریزی جدید. کمالگرایان عزیزی که تا کوچکترین مشکلی پیش میآید دست و دلتان بهکار نمیرود. کمالگرایان دوست داشتنی که اگر یکی از برنامههای روزانهتان را انجام ندهید احساس میکنید آن روزتان به کل از بین رفته و برایش غصه میخورید.
برای برنامه ریزی شخصیتان از روش OKR استفاده کنید و به یاد داشته باشید که اگر فقط به 60 درصد برنامهها و نتایج کلیدیتان در بازههای سهماه دست پیدا کنید، در بلند مدت به تمام اهداف و چشماندازهای شخصیتان در زندگی خواهید رسید. پس برای هر 60 درصد خوشحال باشید و برای 60 درصد بعدی گام بردارید.
همیشه به یاد داشته باشید که شرکت های بزرگی همانند گوگل، لینکدین، دیجیکالا، اسنپ و بسیاری از کسبوکارهای موفق دیگر از این متد استفاده میکند تا در بلندمدت به اهداف و چشم اندازهایشان دست پیدا کنند.
تمام
امیدوارم این نوشته بهتون کمک کرده باشه.
من محمد رحیم زاده هستم و شما میتونید سایر نوشته های من رو با کلیک روی اسمم بخونید :)