معمولا میگن که MVP یه روش خیلی خوبه که بتونیم محصولمون رو سریعا وارد بازار کنیم. با این حال همیشه هم اینطور نیست. گاهی اصلا نمیشه ایده رو به صورت «حداقلی» پیاده کرد. گاهی واسه ارائه یه محصول باید یه ایده رو اثبات کرد که MVP برای اینکار زیادی کوچیکه. خب بهترین راه چیه؟ بذارین اصلا اول از تعریف MVP و MLP شروع کنیم.
حداقل محصول پذیرفتنی - نسخهای از محصول است که به یک تیم امکان می دهد حداکثر میزان اطلاعات معتبر راجع به مشتری را با کمترین تلاش جمع آوری کند.
هدف اصلی MVP گرفتن فیدبک از کاربرهاست. اینطور تیم میتونه سریعتر بفهمه که کاربرها چی رو میپسندن. یعنی MVP یه روشیه که ما باهاش کاربرهامون رو آزمایش میکنیم و سعی میکنیم که درکشون کنیم. به همین خاطر خیلی وقتها تیمها ممکنه همزمان واسه یه محصول چند تا MVP رو لانچ کنن تا بفهمن کدوم یکی بهترین نتیجه رو میده و کاربرها کدوم یکی رو دوست دارن.
مهمترین مزیت MVP اینه که توی زمان شروع با سرمایهگذاری کمتری انجام میشه و از خیلی از کارهای UI/UX ممکنه توش صرفنظر شده باشه. البته کار که جلو بره وقتی میخوایم قابلیتهای بیشتری اضافه کنیم روی محصول باید کار بیشتری انجام بشه.
به هر حال کار روی MVP یه پروسه دارای تکراره و دائمیه. یعنی مرتبا طراحی و اجرا و تست داریم. با هر دور تست دوباره طراحی و اجرا و تست میکنیم و همینطور ادامه داره. همه MVP ها نمیتونن توجه کاربرها رو جلب کنن و نهایتا آخر یه دورهی نسبتا طولانی، مثلا یه سال بعد از شروع کار، آمار و ارقام بررسی میشن و ما اطلاعات خیلی خوبی از رفتار مشتریانمون خواهیم داشت.
حداقل محصول دوست داشتنی - نسخهای از محصول است که باعث می شود کاربران ایده شما را دوست داشته باشند.
حداقل محصول دوستداشتنی یا همون MLP معمولاً هزینه بیشتری داره، چون از همون اول تقریبا یه چیز کامله. نه تنها اون عملکردهای حداقلی رو داره، بلکه یه سری ویژگیهای جذاب و گیمیفیکیشن کافی و رنگ و لعاب خوب هم داره که باعث بشه کاربرها محصول رو دوست داشته باشن. نه اینکه فقط ازش استفاده کنن!
مهمترین مزیت MLP اینه که معمولا یه انقلابه! چون یه محصول کامل ساخته شده یهدفعه وارد بازار میشه که هم نیازهای کاربر رو میشناسه و هم برای کاربر جذابه. اما چطور از قبل میدونیم که کاربر چی میخواد؟ خب تحقیقات تجربه کاربری (UX reserch) کمک میکنه که اول بفهمیم درد کاربر چیه و از همون اول بریم سراغ محصولی که هم درد کاربر رو رفع کنه و هم دوستداشتنی باشه.
همونطوری که مشخصه، راهاندازی حداقل محصول دوستداشتنی به شدت هزینهبرتره. بنابراین به سرمایه اولیه بیشتری واسه شروع کار نیاز داریم. با این حال شانس جذب مخاطب تقریبا دو برابر بیشتره. بعلاوه احتمال اینکه بتونین واسه یه MLP سرمایهگذار جذب کنین خیلی بیشتر از MVP هست.
حالا که راجع به هر دو حرف زدیم دیگه مشخصه که MVP شبیه یه کیک لایهای خونگی، داره لایه به لایه ساخته میشه. کم کم نیازهای کاربر رو میشناسه. با احتیاط بیشتر و با هزینه کمتری کارش رو پیش میبره. اما MLP از اول یه کیک آماده است که از قنادی صاف میاد سر میز. شیک و خوشگل. یه محصول کامل و دوستداشتنی که میشه سریع هم ازش استفاده کرد. هزینهش بیشتره ولی قیافهش بهتره!
با این حال امیدوارم گمراهتون نکرده باشم. MLP فقط زمانی آماده به کار هست که قبلش تحقیقات UX کافی انجام داده باشین. مطالعه کاربر، تحقیقات بازار، شناخت محصولات رقیب و روشهای حل مسئله و نیاز کاربر توی MLP خیلی مهم هستند. در حالی که MVP خیلی سریع وارد تست میشه. ما با MVP منتظر بررسیهای قبل از ساخت نمیشیم. اولین چیزی که کار کنه رو آماده میکنیم و اجازه میدیم کاربر باهاش کار کنه. بعد میریم سراغ بهتر کردنش.
در نهایت باتوجه به محصولتون شما باید تصمیم بگیرین. میخواین وقتتون رو توی تحقیقات بذارین و یه UI/UX خوب بسازین که کاربرها عاشقش بشن یا میخواین شانستون رو با اولین موارد امتحان کنید و اجازه بدید رفتار واقعی کاربرها و مشتریانتون راهنمای مسیرتون باشه.