
به نظر شخص خودم «فکر کردن» بزرگ ترین نعمت و لذت بخشترین تفریح است که درهای آینده را به رویمان میگشاید. مغز ما جایگاه فرماندهی کل بدن و مرکز تفکرات و صدور دستورات اجرایی است. مطمئنا برای داشتن فکری سریع و صحیح باید مغز خود را پرورش دهیم؛ چونکه مغز هم مانند هر عضلهی دیگری نیاز به تمرین برای تقویت دارد.

تقویت مغز میتواند از راههای گوناگونی انجام گیرد؛ از جملهی این روشها میتوان به مطالعه کتابهایی با موضوعات مختلف، یادگیری یک زبان جدید، گوش دادن یا نواختن یک آلت موسیقی، دیدن فیلمهای با مفهوم و از این قبیل کارها اشاره کرد. شاید اساسیترین مورد و کلید ورود به قلعهی ذهن دو کلمهی بسیار مهم «چرا و چگونه» باشد. با مطرح شدن هرکدام از این کلمات افراد تشویق به تفکر درمورد عمق آن مطلب یا مورد بخصوص میشوند؛ و اکتشاف از همینجا شروع میشود. اگر بخواهم برای هرکدام از این دو کلمه، مثالی معروف بیاورم باید به چرای نیوتن و چگونهی برادران رایت اشاره کنم؛ که نیوتن از خود سوال کرد که چرا سیب بجای رفتن به سمت آسمان به زمین افتاد؟ و همین سوال ابتدایی زمینهساز کشف قانون جاذبه شد. و یا برادران رایت که از خود پرسیدند: چگونه انسان هم میتواند مانند پرندگان پرواز کند؟ و همین هم شروعی برای اختراع و ساخت هواپیما شد.
یک نکتهی کلیدی هم در این زمینه وجود دارد و آن هم این است که اول باید اعتراف کنیم؛ اعتراف کنیم که نمیدانیم. وقتی قبول کنیم که نمیدانیم، میتوانیم شروع به فهمیدن و دانستن کنیم. مادامیکه این تصور را از خودمان داشته باشیم که «من میدانم»، مسلما هیچ ورودیای به ذهن و فکرمان نخواهیم داشت؛ پس من نمیدانم ولی میخواهم جواب سوالهایم را پیدا کنم. با گفتن این جمله یاد جملهای از فیلم «در جستجوی خوشبختی» با بازی ویل اسمیت افتادم که در یک جلسهی مصاحبهی شغلی به کارفرمای خود گفت:
آقا، اگر شما از من سوالی بپرسید و من جواب آن سوال را ندانم، به شما خواهم گفت که نمیدانم؛ اما میدانم چطور باید جواب آن سوال را پیدا کنم.
و به نظر شخصی من این بهترین ویژگیای است که یک فرد برای دستیابی به موفقیت باید داشته باشد. همانطور که قبلا هم گفته شد، باید مغز را کمکم به فکر کردن عادت دهیم و اگر این فرآیند را به دو مرحلهی نسبتا مقدماتی و پیشرفته تقسیم کنیم، پیشنهاد میکنم که مرحلهی مقدماتی را به دیدن فیلم و گوش دادن به موسیقیهای خوب و مرحلهی پیشرفته را به مطالعه انواع کتابهای اندیشمندان متخصص حوزههای مختلف اختصاص دهید.
اصولا زمان زیادی را به فکر کردن اختصاص میدهم و شاید دلیل این نوع رفتار، نوع تربیت و آموزشهایی است که در زمان رشد و شکلگیری شخصیتم دریافت کردهام. جملات و کردارهای زیادی شنیدهام و خواندهام که تاثیر بسیار زیادی بر من گذاشتهاند؛ اگر بخواهم تنها به دو مورد از این جملات اشاره کنم، میتوانم اول به جملهای از هشترودی که «هستم، پس میاندیشم» و جملهای دیگر از دکتر علیرضا آزمندیان «فکری به حال فکرت بکن» است، اشاره کنم.
هدف از ذکر این مطلب که زمان زیادی را به تفکر اختصاص میدهم به هیچ وجه، تعریف و تمجید از خود نیست؛ بلکه منظور این است که نمونهای واقعی از زندگی خودم را بیان کنم تا این اطمینان را به شما بدهم که راه تفکر، مسلما راه و روش سودمندی است. و این مورد را برایتان تضمین میکنم که برای دستیابی به هر نوع هدفی، ابتدا باید نوع تفکر خود را در جهتی تنظیم کنید که عملکردهای شما را برای دستیابی به اهدافتان هدایت کند و مطالعه نیز در جایگاه سوخت و نیروی محرکهی موتور شما برای نیل به مقاصدتان است. پس تا اینجا نتیجه میگیریم که تفکر صحیح و مطالعه دو عنصر اصلی برای دستیابی به اهدافتان است.
وقتی با برخی از اطرافیان صحبت میکنیم متوجه میشویم که احتمالا وارد منطقهی «تفکر ممنوع» شدهایم اما خودمان با خبر نیستیم؛ دلیل گفتن این حرف این است که در صحبت با این افراد بخصوص هیچ اثری از عقل و فکر نمیبینیم. خب تا اینجای کار ممکن است تقصیر خود فرد نباشد و قربانی طبیعت و تربیت (Nature & Nurture) باشد ولی ادامهی مسیر زندگی پس از رسیدن به بلوغ فکری در اختیار خود فرد است که کشتی زندگی را به کدامین سمت هدایت کند و نهایتا در کدام ساحل پهلو بگیرد.
اگر کتاب «نیمهی تاریک وجود» دبی فورد را مطالعه کرده باشید میدانید که برای غلبه بر یک صفت و خصیصهی منفی و مخرب اول باید آن را بطور کامل بشناسید و سپس با نقشهای حساب شده برای بهرهبرداری از همان صفت و یا حذف آن اقدام کنید. فراموش نکنید که هنوز در منطقهی تفکر ممنوع هستیم و ابتدا باید این منطقه و خصوصیات آن را بشناسیم و سپس برای ارائهی مشاوره به آنها و یا اقدامی مناسب، وارد عمل شویم.
عزیزان ساکن منطقهی «تفکر ممنوع» از هر نوع موقعیت و موضوعی که آنها را وادار به تفکر صحیح و سازنده بکنند، فراری هستند. روزی فیلمی مفهومی را به یکی از ساکنین همین منطقه پیشنهاد کردم که ببیند و تحلیلش را به من بگوید. بعد از حدود سه هفته که از آن بزرگوار نتیجه را پیگیر شدم، گفت که هنوز وقت نکره است تا فیلم را ببیند. این دلیل برای من حسابی عجیب بود که در این سه هفته نتوانسته است دو ساعت برای دیدن فیلمی که قطعا برایش مفید بود، اختصاص دهد. بعد از کمی صحبت که از او دلیل ندیدن فیلم را پیگیر شدم جوابی داد که میتوانم بگویم عجیبترین جوابی بود که میتوانست بگوید و آن هم عبارت بود از: راستش نشستم که ببینمش اما دیدم خیلی باید به خودم فشار بیارم و فک کنم؛ بابا چه فیلمی بود؟! یه فیلمی بده بشینیم یکم بهش بخندیم!!!
خب من در مقابل این جواب هیچ حرفی ندارم. برخی از افراد ساکن این منطقه افرادی هستند که با کمی راهنمایی و کمک میتوانند از این منطقه کوچ کنند و در منطقهای بهتر ساکن شوند. میتوانیم این مناطق را به مناطق تهران تشبیه کنیم. بگزارید ماجرا را کمی خودمانیتر کنیم؛ منطقهی «تفکر ممنوع» را میتوانیم به وضعیت هوای خیابانهای پایین شهر و منطقهی «تفکر آزاد» را به وضعیت هوای خیابانهای بالای شهر تهران تشبیه کنیم. اگر شما هم ساکن تهران باشید و یا گذرتان به پایتخت افتاده باشد، تفاوت را در وضعیت هوا و ترافیک دیدهاید.

شلوغی، ترافیک، ازدحام، بیاعصابی، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، درگیریهای فردی، اتومبیلهای زهوار در رفته و هزاران مورد مشابه که مجموعا شما را به این نتیجه میرسانند که «شما در پایین شهر هستید». در مقابل نیز در منطقهای دیگر در همین شهر تهران شاهد نظم، آرامش، هوای تمیز، اخلاق و رفتاری بهتر، تنوع رنگهای چشم نواز، ماشینهای مدل بالا و چندین و چند مثال از همین قبیل موارد که نهایتا به شما این پیام را منتقل میکنند که «شما در بالا شهر هستید».
در یک محیط تمامی اجزا در ارتباط با یکدیگر عمل میکنند. مثلا بخش عمدهی آلودگی هوا در پایین شهر، حاصل تردد ماشینهای مدل پایین و معیوب است. علت عمدهی بی اعصابی ساکنین پایین شهر تصمیمات اشتباه کاری، شغل نامناسب، عدم وجود مدیریت صحیح بودجهی مالی و عواملی از این دست است که مستقیما از عدم علم و آگاهی ناشی میشوند. پس باز هم به این نتیجه میرسیم که مطالعه و آگاهی از علوم روز و همچنین تجربهی پیشینیان برای داشتن یک زندگی آرام و موفق، نیازی مبرم و حیاتی است.
فرشید ملالو هستم و هر روز درحال مطالعه هستم. حالا یا کتاب مطالعه میکنم یا آدمای اطرافمو و ازشون هر روز و هر لحظه درس میگیرم. همچنین به این نتیجه رسیدم که با به چالش کشیدن خودم میتونم رشد خوبی داشته باشم که شاید این فرمول مختص خودم باشه ولی خب واسه من که جواب میده. به همین دلیله که هر روز خودم رو به چالش میکشم تا رشد کنم. توی این صفحه هم نکته هایی که یادگرفتم رو با خوشحالی باهاتون به اشتراک میزارم و امیدوارم که مفید باشن و ممنونم از شما که مطالب رو مطالعه میکنین.
ارادتمند شما
فرشید ملالو