مروارید کریمی
مروارید کریمی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

دریای استرس ساحل ندارد.

طرح متعلق به: مرجیلو
طرح متعلق به: مرجیلو

بخش عظیمی از زندگیم صرف فهموندن واژه "استرس" به افرادی که درکی ازش ندارن شده. البته که در این مورد من هم زیاده روی می‌کنم اما خب از یک جایی به بعد پذیرفتم. نمی‌دونم از کجا و کِی سروکله‌اش پیدا شد اما یهو به خودم اومدم و دیدم احساسی به اسم استرس جایگزین تمامی احساساتی شده که یک فرد می‌تونه تجربه کنه، جایگزین عصبانیت، هیجان، ذوق‌زدگی و ... توصیفش هم کار چندان راحتی نیست. فکر کن یک روزت رو بخوای برای یک فردی تعریف کنی، اصلا من میگم قضاوت با شما

صبح یک روز معمولی بعد از بیدار شدن گوشی همراهت رو چک می‌کنی و با رد کردن هر نوتیفیکشن حسی در تو به وجود میاد که نکنه دیشب که خواب بودم اتفاقی افتاده که بی‌خبر موندم. گوشی رو می‌ذاری کنار به این فکر می‌کنی که مسواکت سر جاشه یا دیشب بعد از حمام توی جیب حوله‌ات جا مونده و سریعا فکر بعدی با عنوانِ نکنه مسواکم گم شده باشه و نتونم مسواک بزنم جایگزین افکار قبلی میشه. به همین روال در ادامه روز برای تک تک فرایند آماده شدن نگرانی‌ بابت بودن یا نبودن هر جسمی در تو بوجود میاد. از خونه میزنی بیرون و در حالی که هیچکس منتظرت نیست و هیچ عجله‌ای نداری بابت اینکه به اولین مترو نرسی نگرانی، در حالی که در بدترین حالت باید 10 دقیقه منتظر بمونی تا مترو بعدی بیاد و سوار شی. بعد از یک پیاده روی کوتاه به محل کارت می‌رسی با لبخندی دوخته شده به بقیه سلام می‌کنی و نگرانی بابت اینکه نکنه کاری کردم که فلانی مثل همیشه جوابم رو نداد، بله فلانی زندگی خودش رو داره و احتمال رخ دادن اتفاقات مختلف اونقدر زیاد هست که گوشه ذهنش هم درگیر این نیست که چجوری جواب سلام مروارید رو دادم، اما مهمه که بدونید در این مورد با یک ذهن بهونه‌ساز طرف هستید.

این فقط دو ساعت از روز یک آدم استرسی و مضطرب (در حد من) بود جدا از جلسات، تلفن‌ها و مصاحبه‌هایی که در طول روز وجود دارن. من از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم این استرس رو با کسی درمیون نذارم اینکه تپش قلبی غیرقابل توصیف به سراغم میاد، نفس کشیدن سخت میشه، پاهات سست میشه و انگار قراره لحظه بعدی دنیا به پایان برسه. چون جواب‌ها مشخصن

  • استرس نداشته باش.
  • الان چرا استرس داری؟
  • چه چیز استرس‌زایی وجود داره اخه؟
  • نفس عمیق بکش
  • آب بخور
  • توام الکی شلوغش می‌کنی.

و کاش میشد بگم که توی این لحظه اینقدر فشار روی فرد زیاده که هیچ چیز و هیچ چیز بهش کمک نمی‌کنه.

البته که بعد از این زندگی پر استرس به نتایجی هم رسیدم. راه حل‌هایی که به من کمک کرد صحبت با افراد نزدیک زندگیم، سرگرم کردن خودم نه به زور بلکه با چیزی که اینقدر علاقه داشته باشم که گذر زمان احساس نشه، مدیتیشن اگر در موقعیتش هستم، ورزش‌های سنگین و طولانی مدت و اینکه بپذیرم من انسانم و هر اتفاقی بیوفته حق دارم که خراب کنم.

:) استرسی‌های عزیز در صورت وجود حس مشترک بیا همو پیدا کنیم.

استرسعدم استرساسترسینگرانی
نوشتن درباره‌ی روزمرگی‌هام، هرجایی که بشه نوشت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید