خیلی وقت ها شده که از این و اون شنیدیم که میگن : من عاشق فلانی بودم، خیلی دوستش داشتم، هر کاری واسش میکردم ولی نمیدونم چرا یهو رفت !!
و بدتر از اون اینه که در ادامه میگه که : هیچ وقت از اون موقع تا حالا نتونستم فراموشش کنم، هر کار میکنم از یاد ببرمش، نمیتونم. با اینکه خیلی بدی در حق من کرده ولی بازم همیشه به فکرشم و دوست دارم پیشم باشه.
و اینجور جملات که غم و اندوه ازشون میباره و حال آدمو بد میکنه. خب به نظر من این ها همه شون یه حس وابستگی ان که به نظرم خیلی مخرب ان و عشق و دوست داشتن واقعی نیستن!!
چرا ؟؟ چون به نظرم عشق و عاشقی نباید به آدم حس بدی بده و همیشه از یه چیزی ناراحت باشه،به نظرم توی روابط اگه همچین حسی داشته باشیم، احتمالا به اون طرف وابسته شدیم. حالا شاید واقعا دوستش هم داشت باشیم، ولی نباید اون حس وابسته بودن بهش درون ما شکل بگیره. وابسگی جز عذاب چیزه دیگه ای نداره.
حالا میرسیم به این سوال که آیا وابستگی با عاشق کسی بودن در تضاده ؟؟
یعنی آیا اینکه میشود عاشق کسی بود و او را دوست داشت ولی به اون شخص وابسته نباشیم ؟؟
در جواب باید بگم که بله، قطعا میشه و درستش هم همینه !!
یه فرق اساسی بین این دو تا عبارت وجود داره !!
وابستگی چیست ؟؟
وقتی شما یک ضعفی رو دارید با وارد شدن فردی به زندگیتون احساس میکنید که با اون فرد کامل شدید و در این جا هستش که احساس وابستگی به وجود میاد دلیل دیگه ای که می تونه باشه اینه که طرف از عزت نفس کافی برخوردار نیست و شادی و موفقیت خودش و در بودن با کس دیگه ای می بینه.
به عنوان مثال فردی رو در نظر بگیرید که در خانواده ای به دنیا اومده و بزرگ شده که از لحاظ عاطفی زیادی بهش توجه نمی شده. خب اینجاست که این فرد با کسی وارد رابطه میشه که میتونه طرف رو از لحاظ عاطفی ارضاء کنه و یا به عبارت دیگه هر لحظه بهش محبت و مهربونی کنه. وقتی طرف این کمبود رو داشته و الآن می بینه که کسی هست که داره اون نیازش رو برطرف میکنه، وابستگی به سراغش میاد تا جایی که خودش اعتراف میکنه به این که : دیگه نمیتونه بدون اون تحمل کنه و زندگی براش سخت میشه. همیشه دوست داره پیش اون باشه، وقتی با دوستاش میرن مسافرت و اون طرف نیست حس بدی داره، در صورتی که باید خوشحال باشه و اینطوری میشه که وابستگی اش به طرف هر روز بیشتر و بیشتر میشه.
اشخاصی که این کار رو انجام دادن هرگز به آرامش در زندگی خودشون دست پیدا نکردن و یا شخصی که میخواستن با اون ها باشه از اون ها دورتر و دورتر شده و اینو همه ی ما ها با چشم های خودمون دیدیم.
به هر چیز که وابسته بشیم، آن چیز از ما دور و دورتر خواهد شد این یک قانون است و تا به حال نه خلاف آن ثابت شده است و نه کوچکترین تغییری در روند آن به وجود آمده است . کسی که این قوانین را وضع کرده خداوند است و این قوانین ، قوانین ثابت خداوندی می باشد پس هرگز تغییری در کار نخواهد بود. پس باید احساس خود را نسبت به کسی که بهش وابسته هستیم عوض کنیم، اگر این کار را انجام ندهیم به زودی آن شخص از زندگی ما بیرون خواهد رفت.
وقتی میخواهیم اون کمبود رو طرف مقابل برایمان پر کند، انگاری میخواهیم فرد رو کنترل کنیم و میخواهیم اون شخص مال خودمان باشد و اون فرد واقعا نمیتونه که این خلا عمیق رو پر کنه (مثل بادکنکی میشه که بهش فشار میاری میترکه) و دیگه دلش نمیخواد با ما باشه و حالش بهم میخوره. نباید هرگز تلاش کنیم که حس آزادی را از او بگیریم و نسبت به او احساس تملک داشته باشیم، زیرا او برای حفظ آزادی خودش هم که شده ما راترک خواهد کرد.
اگر فردی هم با شما این کارو بکنه و بهتون وابسته بشه دقیقا به شما هم همین حس دست میده.
وقتی از تنهاییمان لذت نبریم، خودمان را دوست نداشته باشیم و ته دلمان یک احساس خلا داشته باشیم خیلی سریع به افراد دیگر وابسته می شویم، و مدام دوست داریم که کسی باشد تا ما خوشحال باشیم و خلا درونمان را پر کند.
عدم وابستگی هیچ ارتباطی با دوست داشتن یا نداشتن نداره، یعنی اینکه من یکی رو خیلی دوست دارم و از اینکه پیشم باشه خیلی لذت میبرم و خوشحالم وقتی پیشم هست.
منتها مشکل اینجا ایجاد میشه که وقتی پیشم نباشه احساس بدی بهم دست میده و خب من و شما میدونیم که این احساس بد وقتی ادامه پیدا میکنه سرانجامش به کجا ختم میشه.
عدم وابستگی با دوست نداشتن تفاوت داره.
عدم وابستگی با بی توجهی فرق داره.
عدم وابستگی با بی خیالی و بی تفاوتی فرق داره.
عدم وابستگی یعنی اینکه من از داشتن یه چیزی یا یه کسی لذت میبرم و مثل یک امانت دست منه و هر لحظه شاید نباشه.ولی تا وقتی که دارمش قدرشو میدونم و ازش لذت میبرم.
چه کار کنیم این حس وابستگی درون ما از بین برود ؟؟
خب جواب اصلی این سوال یه جمله است... دوستی با خدا
ریشه اصلی وابستگی دور شدن ارتباطتمون با منبع و خداست… وقتی ما از منبع و خداوند که منبع بی نهایت عشق و محبت هستش دور می شیم، احساس خلا می کنیم، احساس نیاز به محبت و توجه می کنیم لذا برای پر کردن این خلا می چسبیم به افراد تا این خلا را پر کنند، اما چون روح ما خدایی هستش و مزه عشق خداوند رو چشیده دیگه با محبت و عشق آدم ها پر نمیشه لذا بیشتر احساس درماندگی می کنیم بیشتر به افراد پناه می بریم تا شاید این نیاز رو برطرف کنیم اما اگر سعی کنیم نزدیک بشیم به منبع با داشتن حال خوب و توجه مثبت به خودمون و شرایطمون، دوباره وصل میشیم به منبع و عشق رو در درون خودمون احساس می کنیم و این عشق انقدر قدرتمند و بی نهایت هستش که دیگه هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه مثل اون رو به ما بده لذا رها می شیم از همه و وابسته خودمون میشیم و خدا و بهشت رو تجربه می کنیم.
با توجه به آیه ۱۸۶ سوره بقره به راحتی می توان عدم وابستگی را درک کرد:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند (۱۸۶)
وقتی خداوند می فرماید اگه چیزی را از من درخواست کنید به شما خواهم داد پس وقتی شما خواسته ای داری از خداوند طلب میکنی و ایمان داری که بهت میده خوب دیکه جای نگرانی و چسبیدن وجود نداره اگه واقعا باور کنی که خدا اون خواسته را بهت داده دیگه بهش نمیچسبی که اکه نشه چی چون شده وقتی شده دیگه نشه نداریم.
وابستگی و چسبندگی یعنی نگران باشی پس کی پس چجوری پس اگه نشه چی میشه پس چرا نشد؟
شما چرا راحت روی زمین می ایستی؟ چون باور داری یه نیرویی به اسم جاذبه هست که نگه میدارتت دیگه هی نمیگی پس چجوری نکنه جاذبه قطع شه با کله بخورم زمین و اصلا برات یه موضوع حل شده است.
شما باید همینطوری راحت مطمئن باشی به هر چیزی که می خواهی، میرسی و نگران نباشی چجوری و کی ، چون قبول داری یه نیرویی هست به اسم خدا که به خواسته های تو شکل میگیره فقط کافیه باورش کنی…
خب شاید این برداشت بشه که، طرفی که من دوستش داشتم، گذاشت و رفت پس چجوری خدا اونو به من میرسونه اگه بهش ایمان داشته باشم ؟
نکته ای که وجود داره اینه که ماها عاشق یک فرد خاص نمیشیم عاشق ویژگیهای اون میشیم. که اگر اون ویژگی ها در یک فرد دیگه هم باشه عاشق اون فرد میشیم. و اینجوریه که میبنی خدا یکی دیگه رو سر راهت قرار میده که شاید خیلی بهتر از اون نفر قبلی باشه. خداوند در قران میفرماید حتی به عزیزانتان ، فرزندانتان و والدینتان وابستگی نداشته باشید و بجز خداوند بنده محبت کسی نباشد.
یا در جایی دیگر...
«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ»
طبق این آیه -کسانی که به غیر از خدا تکیه می زنند( وابسته)می شوند, همانند خانه عنکبوت راحت ویران می شوند.
آیات قرآن حس عجیبی به آدم میدن، حسی که همیشه آرامشه، بدون هیچ دغدغه و نگرانی.
ما باید بدونیم که فقط باید به خدا وابسته باشیم و نه هیچکس دیگر.
وقتی به کسی دیگه ای وابسته میشی، همیشه نگرانی از اینکه نکنه یه روزی بره، یه روزی بهت خیانت کنه و هزاران مشکل دیگر.
ولی وقتی به خدا وابسته بشی، همیشه آرامش داری چون میدونی خدا همیشه بنده هاشو دوست داره و تنهاشون نمیزاره.
واقعا وقتی آدم حرف های خدا رو گوش میده آرامش میگیره، چه برسه به قولش که میگه نگران هیچی نباش تا منو داری.
باید سعی کنیم همواره خداوند را دوست خود بپنداریم و تنها از او بخواهیم که بر ترس هایمان مهر خاموشی بزند و شاد باشیم و هرگز برای اینگونه ترس ها غمگین نباشیم و به یاد داشته باشیم که...
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲ - يونس ﴾
یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه غمگین می شوند...