خیلی وقتها بین صحبت هام با عزیزانم، با دوستانم و با کسانی که هم فکرم هستند به یک نقطه جالبی میرسیم که دارای نقص است.
مثلا راجع به ساده زیستی که صحبت میکنیم تفکر ما این طوری میشه که من انسان هیچ کاری نکنم و ببینم جریان هدایت الهی من رو کجا میبره و یا اینکه وقتی صحبت از جبر میشه خیلی زود به این نتیجه میرسیم که همه چیز از قبل تعیین شده و ما در مسیر جبر هستیم، پس هر کاری بکنیم از قبل نوشته شده و عملا رفته رفته دیگه هیچ کاری نمیکنیم.
و این مدل سو استفاده از صفات خداوندی تمومی نداره!
چیزی که الان باعث شده این متن رو بنویسم بیشتر بخاطر نگاه ما به رزاق بودن و ساده گرفتن خداوند هست که بر پایه این دو اصل انسان ها ازدواج میکنند و به راحتی بچه دار می شند و حلقه تولید و عدم آگاهی رو ادامه میدند.
من کاملا به رزاق بودن و ساده گرفتن خداوند اعتقاد دارم ولی یک نکته اساسی هست که ما اون رو نمیبینیم!
اگر خداوند رو بخوایم از روی صفات هم بشناسیم که داریم این کار رو میکنیم و عملا بر این پایه ازدواج و تولید مثل میکنیم حداقل باید به بقیه صفات هم نگاهی بیندازیم، اگر خداوند متعال رزاق هست، خداوند متعال باصر( بیننده) هم هست، خداوند متعال سمیع(شنونده) هم هست، خداوند متعال حکیم(دانا) هم هست و هیمنطور بی نهایت صفات دیگر که منتسب به ذات هستی است.
حالا نمیشه که بپریم تو دریا و فقط به این فکر کنیم که خداوند حافظ ماست، صفات حق تعالی داره به ما آدرس میده برای رشد کردن، نمیشه همینطوری کورکورانه یک صفت رو بگیریم و به هیچ چیز دیگری فکر نکنیم.
تمام این ابعاد رو باید زندگیش کنیم، اگر هم نمیتونیم حداقل بدونیم باید این جنبه های وجود هستی رو مورد بررسی قرار بدیم و بیندیشیم.
اگر یک یا چند صفت خداوند باعث شد که ما کور و کر بشیم و فکر نکنیم، اون صفات به ما هیچ کمکی نکرده، چون کور و کر بودن و فکر نکردن هیچ ربطی به حق تعالی نداره، اصلا تو صفاتش نیست.
ما صدتا صفت غیر خداییمون رو میخوایم با یک صفت خدایی لاپوشونی کنیم، که تا الان فکر نمیکنم اینجوری سعادتمند شده باشیم!
متن: مصطفی عباسی