در سالهای اخیر موضوعات بسیاری بوجود اومدند تا نگاه جمعی به سوی خاصی جلب بشه و آگاهی منتقل بشه و شاید عملیاتی باشه.
متاسفانه زندگی در لحظه مصادف شد با کادو خریدن برای خودت، لبخند روی لب نگاه داشتن، بی تفاوتی، بی هدفی و خیلی از این دست مسائل که اگر هم اغراق شده گفته باشیم، همیشه سایه این موضوعات کنار در لحظه بودن نقش بازی کردهاند.
اگر حتی بخوایم به صورت خیلی سطحی نگاه کنیم میتونیم چندتا شاخصه اساسی برای در لحظه بودن پیدا کنیم و درگیر سایه هاش نشیم.
.
?انسانی که در لحظه است ذاتا نمیتونه خیلی خاطرات تعریف کنه، مشکل ذهنی نداره، فقط چون نگاهش به گذشته کم هست نسبت به کسی که دائم با خاطراتش زندگی میکنه توانایی کمتری توی تعاریف خاطرات داره!
?انسانی که در لحظه است نسبت به خودش، آینده و اطرافیانش پیش فرض نداره، چون پیش فرض به لحظه قبل برمیگرده و ربطی به لحظه نداره، مثلا اگر نسبت به یک نفر کدورت داشته باشیم و تو وجودمون مونده باشه یعنی قطعا در لحظه نیستیم چون یک تصویری رو داریم حمل میکنیم!
?انسانی که در لحظه است رویا و هدفی داره نسبت به وجودش و اون رویا مثلا معلم شدن رو همواره زندگی میکنه، فقط شاید اندازه اش فرق بکنه، یعنی معلم دو نفر بودن هم رسالتشه و معلم یک میلیون نفر بودن هم جز رسالتشه که ممکنه در آینده رقم بخوره، منتظر نیست، رویاش رو انجام میده!
?انسانی که در لحظه است خلاقیت زیادی داره چون خلق کردن رابطه مستقیم با لحظه حال داره، شما نمیتونید چیزی رو در گذشته خلق کنید و یا در آینده خلق کنید!
حتی اگر خیالی در مورد آینده داشته باشیم در همین لحظه میبینیمش، کیفیت ذهن اینجوریه!
و
کیفیات زیادی هستند که میشه بهش اشاره کرد که شاید بهتره به یکی از بزرگترین هاش اشاره کنیم:
.
?و این کیفیات در کسی که عاشق هست رقم میخوره...
.
در لحظه بودن کیفیتی است مثل شاد بودن، عصبانی شدن، صبور بودن و... و ممکنه گاهی درجه اش زیاد بشه و گاهی کم، پس صفر و یکی نیست و مدعی بودن برای در لحظه بودن خودش در لحظه نبودن هست چون یک پیش فرضه.
#جستارنویسی #مصطفی_عباسی