آفرت1 داستان رنجهاي دخترکان دههي 40 و 50 است. براي همين فرقي نميکند که از تهران روايت شود، يا فرنگيس از کرمانشاه نقش اول داستان باشد. اين رمان که نوشتهي ناهيد قادري حاجي آبادي است، داستان زندگي دختري کُرد به نام فرنگيس است که در خانه سرهنگي کار ميکند و خرج زندگي خانوادهاش را از اين راه در ميآورد. فرنگيس بيست ساله به لطف دختر سرهنگ، دارد ديپلم ميگيرد و اميدي براي ازدواج ندارد چراکه در دِه آنها مردها دوست ندارند با دختري ازدواج کنند که زندگياش را با کلفتي خانم و آقاهاي شهري گذرانده و هزار جور رنگ و رو ياد گرفته، هرچند خود فرنگيس هم به خاطر چند کلاس سوادي که دارد ديگر علاقهاي به ازدواج با مردهاي آبادي ندارد. اما اين نااميدي با سر رسيدن مهمان سرزدهاي به خانهي سرهنگ تغيير رنگ ميدهد و تبديل به مبارزهاي عاشقانه ميشود.
در بخشي از کتاب ميخوانيم:« چقدر دلم ميخواهد ببينم چه ميگويد. کدام آدم است که دو ماه از غم مسلماني نخوابد. چقدر دلم ميخواهد ببينمش و از دردهايم برايش گريه کنم. چقدر دلم ميخواهد من هم گاهي مثل او باشم. روسري هديهي حاج نصرت را ميگيرم. خوش به حال حاج نصرت و فرهاد! خوش به حال من! براي چيزهايي که دارم و ميخواهم تک تکشان را بخوانم و گوش دهم. من اين آقا را دوس دارم. آقايي که دنيا آرزويش نيست و خدا را همه جا ميبيند.»
اين رمان در سال 1396 برنده جايزه قلم زرين شده است.
1-آفرت در گويش کلهري به معناي دختر است.(از کتاب)
فاطمه اشرفی/97 مهندسی شیمی