محمد مهدی عبدی
محمد مهدی عبدی
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ سال پیش

چرا خداناباورها نیاز به اثبات مواضع خود دارند؟

بسیاری از آتئیست‌های جدید و معروف عصر حاضر مانند «ریچارد داوکینز» و «سم هریس»، ادعا می‌کنند که بر اساس قانون منطق، یک آتئیست نیازی به اثبات ندارد؛ زیرا یک ادعای منفی غیر قابل اثبات است و همچنین آتئیسم موضع پیش‌فرض است.

اما این ادعا چه قدر صحیح است؟ بیایید بفهمیم:

1. ابتدا باید معنی واژه «آئتیست» را بدانیم. فیلسوف برجسته و یکی از برترین آتئیست های معاصر، آنتونی فلو که در سال 2010 فوت کرد، آتئیسم را رد وجود خداوند تعریف کرد (Dictionary of Philosophy, 1979). در دایره المعارف فلسفه (Paul Edwards, Encyclopedia of Philosohpy, 1967) ذکر شده، آتئیست کسی است که معتقد باشد هیچ خدایی وجود ندارد و گزاره «خدا وجود دارد» را یک گزاره اشتباه می‌داند. فیلسوف آتئیست، جولیان بگینی، در کتابش نوشته؛ آتئیسم، اعتقادی است که وجود خدا را رد می کند (Jullian Baggini, Atheism: A Very Short Introduction, Oxford, 2003).

به طور کلی آتئیست کسی است که باور ندارد هیچ خدایی وجود داشته باشد. یا آتئیست کسی است که وجود خدا را رد می کند. کلمه Atheism معمولاً در مقابل کلمه Theism به کار می‌رود. Theism یک گزاره است؛ یعنی چیزی که امکان دارد درست یا نادرست باشد. Theism را معمولاً اعتقاد به وجود خدا تعریف می‌کنند؛ اما اینجا «اعتقاد» به معنای چیزی است که باور شده. این موضوع به جنبه گزاره ای «اعتقاد» اشاره دارد و نه جنبه روانشناسی آن. به همین خاطر است که می توان با گزاره «خدا وجود دارد» موافقت یا مخالفت کرد و برای موافقت یا مخالفت، باید مدرک و استدلال ارائه گردد.

بنابراین اگر Atheism از Theism گرفته شده و Theism یک گزاره است و نه یک باور روانشناسی، پس a در atheism به معنای نفی (Negation) گزاره Theism است و نه عدم یا فقدان (Absence) آن. یعنی این a به معنای Not است و نه Without. در نتیجه، حداقل در فلسفه، Atheism یک گزاره ای است که می گوید خدا وجود ندارد. این تعریف از آتئیسم، در یکی از معتبرترین دانشنامه فلسفی دنیا، یعنی دانشنامه استنفورد آورده شده است.

2. خود جمله «آتئیست نیازی به اثبات ندارد» یک جمله منفی است. اگر این جمله صحیج باشد، ما به تناقض بر می‌خوریم زیرا این جمله (از نظر آتئیست‌ها) نمی‌تواند درست باشد. اما اگر این جمله صحیح نباشد، پس من همین الان یک گزاره منفی را اثبات کردم.

3. آتئیست‌های جدید ادعا می‌کنند که اثبات نفی امکان پذیر نیست و این قانون منطق است. به عبارت دیگر، آن‌ها ادعا می‌کنند در قانون منطق فقط چیزهایی قابل اثبات هستند که وجود داشته باشند.

ما در منطق، یک اصل مهم منفی داریم، به نام «اصل امتناع تناقض.» این اصل می‌گوید یک گزاره نمی‌تواند همزمان هم درست باشد و هم اشتباه. مثلاً محمد یک مجرد متاهل است. مجرد و متاهل همزمان نمی‌توانند در کنار یکدیگر بیایند و این یک اصل منفی در منطق است. بنابراین من همین الان بازهم یک یک گزاره دیگر را، یعنی گزاره: «در قانون منطق فقط چیزهایی قابل اثبات هستند که وجود داشته باشند.» را نفی کردم!

همه ما می‌توانیم ادعاهای نفی را اثبات کنیم. اگر کسی به تو بگوید اسب تک شاخی در جنگل های آمازون وجود دارد، می‌توانی با رفتن به جنگل آمازون این ادعا را نفی کنی. اگر کسی به تو بگوید فلان میز 30 سانتی متر است، تو می‌توانی با اندازه گیری آن میز اثبات کنی که 40 سانتی متر است. اگر به تو بگویند که دو ضربدر دو می‌شود پنج، تو می‌توانی آن را با اصول ریاضی باطل کنی. اگر به تو بگویند آن آتش سرد است، تو می‌توانی با اصل امتناع تناقض آن را نفی کنی. اگر کسی ادعا کند که در گذشته اژدها وجود داشته، تو می‌توانی با بررسی فسیل ها این موضوع را نفی کنی.

4. با استفاده از اصل «نقیض مضاعف» می‌توان هر جمله مثبتی را به منفی و هر جمله منفی را به مثبت تبدیل کرد. این اصل همان اصل منفی در منفی می‌شود مثبت، است. برای مثال من می‌توانم جمله خدا وجود دارد را به جمله منفی خدا ناوجود ندارد تبدیل کنم. حال با منطق آتئیست‌های جدید، جمله من منفی شد، بنابراین، از این به بعد هیچ خداباوری نیاز به ارائه مدرک و استدلال ندارد.

البته قرار نیست کسی در مناظره ها از جمله خدا ناوجود ندارد استفاده کند، زیرا این کار هدف مناظره را - که آموختن و یادگیری است - به حاشیه می‌کشاند و صرفاً همه درگیر بازی با کلمات می‌شوند. ذکر این مثال تنها برای شفاف‌تر کردن مغالطه‌های رایج در این نوع مناظره‌هاست.

5. یکی از معروف‌ترین مغلطه‌های شناخته شده در دنیا، مغلطه «توسل به نادانی» است. این مغالطه توسط هر دو گروه خداباور و خداناور استفاده می‌شود. این مغلطه به ما می‌گوید:

- یک گزاره درست است، زیرا هنوز نادرست بودن آن اثبات نشده.

- یک گزاره نادرست است، زیرا هنوز درست بودن آن اثبات نشده.

فرض بگیریم که هنوز وجود خدا اثبات نشده است. با این فرض، یک آتئیست نمی‌تواند بگوید چون هیچ دلیلی برای اثبات خدا ارائه نشده، پس خدایی وجود ندارد. زیرا این کار او مغالطه توسل به نادانی است. یک خداناباور یا خداباور، برای اثبات موضع خود، نه تنها باید دلایل، استدلالات و مدارم موضع مقابل را رد نماید، بلکه برای موضع خود باید مدارک و استدلال‌های محکمی نیز ارائه کند.

البته این مغالطه یک استثنا هم دارد که آن را از مغالطه بودن خارج می‌کند. زمانی که همه ناممکن‌ها حذف شد، آن چیزی که باقی می‌ماند، صد در صد صحیح است؛ حالا هر چه قدر هم که عجیب یا غیرقابل باور باشد.

6. فقدان مدرک، به معنای مدرک فقدان نیست. یعنی اگر در حال حاضر مدرکی برای اثبات وجود چیزی وجود ندارد، این به معنای مدرکی برای وجود آن چیز نیست، بلکه تنها در حال حاضر مدرکی برای اثبات وجود ندارد. این نیز یک اصل منطقی و حقوقی است که با جمله: «Absence Of Evidence Is Not Evidence Of Absence» معروف شده است. موضع منطقی تر در موارد فقدان مدرک، موضع ندانم‌گرایی است؛ زیرا حتی اگر هیچ دلیلی برای اثبات وجود خداوند در دسترس نباشد، بدان معنا نیست که چنین ادله‌ای به کل وجود ندارند.

7. همیشه این سوال در ذهن بشر وجود داشته که «آیا خدا وجود دارد؟» برای پاسخ به این سوال ما تنها به سه راه دسترسی داریم؛

اول، خدا وجود دارد که خداباوری است.

دوم، خدا وجود ندارد که خداناباوری است.

سوم، نمی‌دانم که ندانم‌گرایی است.

به غیر از این سه راه، ما هیچ راه دیگری برای پاسخ به این سوال نداریم. بنابراین باید ابتدا موضع خود را مشخص کنیم. اگر مطمئن نیستیم که خدا وجود دارد یا ندارد، موضع باید ندانم‌گرا یا آگنوستیک (به انگلیسی: Agnostic) باشد. ندانم‌گرایان نیازی به اثبات مواضع خود ندارند، زیرا اذعان دارند که ما هنوز از چیزی مطمئن نیستیم و ادعایی هم نداریم. البته بعضی از باورهای دیگری نیز وجود دارد. برای مثال تحقیق‌پذیرها (به انگلیسی: Verificationism) معتقدند خود سوال خدا وجود دارد یا خیر، سوال بی معنی است. یا بعضی از ندانم‌گرایان می‌گویند که من نمی‌دانم خدا وجود دارد یا ندارد، اما توهم نمی‌توانی بفهمی که خدا وجود دارد یا ندارد که این حرف، یک ادعاست و باید اثبات شود. به هر حال پرداختن به موضع ندانم‌گرایان از حوصله این یادداشت خارج است.

اما دو موضع خدا وجود دارد و خدا وجود ندارد، هر دو نیاز به اثبات دارند. زیرا همان‌طور که در دلیل اول گفته شد، گزاره خدا وجود دارد یک باور روانشناسی نیست.

8. اگر بنیان خداناباور و ندانم‌گرا، هر دو بر عدم وجود مدرک بر اثبات خداوند باشد، پس چه تفاوتی میان این دو موضع وجود خواهد داشت؟ چطور آتئیست‌هایی مانند سم هریس و ریچارد داوکینز ندانم‌گرایی و خداناباوری را از هم تمیز می‌دهند؟ با این تعریف، مگر هم خداناباور و هم ندانم‌گرا نمی‌گویند، تا زمانی که هیچ مدرک قابل قبولی مبنی بر اثبات وجود خداوند ارائه نشود، من بر موضع خودم باقی خواهم ماند؟ بر اساس تعاریف استاندارد و مورد قبول عموم دانشمندان، اندیشمندان و فیلسوفان، تنها ندانم‌گرایان می‌توانند چنین ادعایی کنند و آتئیست‌ها باید موضع خود را اثبات نمایند.

9. آتئیسم موضع پیش‌فرض نیست. یعنی یک کودک، آتئیست به دنیا نمی‌آید. زیرا اولاً خداناباوری (Atheism) از خداباوری (Theism) گرفته شده، این یعنی خداناباوری بدون خداباوری وجود خارجی نداشت. دوماً؛ یک کودکی که هنوز مغزش تکامل پیدا نکرده و هیچ مفهومی از خداوند ندارد، نمی‌تواند موضع پیش‌فرض خداناباوری داشته باشد و وجود خدا را به صورت پیش‌فرض رد نماید. این یعنی موضع پیش‌فرض یک کودک تازه به دنیا آمده، نه خداباوری است و نه خداناباوری. او پس از تکامل مغز، درک نسبی از مفهوم وجود خدا و کسب دانش، تازه می‌تواند به وجود خدا اعتقاد داشته باشد یا نداشته باشد.

10. یکی دیگر از معروف‌ترین مغالطه‌ها، مغالطه «توسل به سنت» است. این مغالطه نیز توسط هر دو گروه خداناباور و خداباور استفاده می‌شود. اما در گروه خداناباور، این مغالطه برای اثبات پیش‌فرض بودن آتئیسم به کار گرفته می‌شود:

- به دلیل اینکه یک موضعی از قدیم وجود داشته، پس آن موضع پیش‌فرض و درست است.

اگر فرض بگیریم که آتئیسم موضع پیش‌فرض انسان‌هاست (که بالا ثابت کردم، نیست)، همین پیش‌فرض بودن باید با دلیل و برهان محکم اثبات شود.

11. این ادعا که اسپاگتی هیولا شکل، اسب تک شاخ صورتی نامرئی و بابانوئل با وجودی به نام خداوند قابل مقایسه هستند، بسیار ادعای اشتباهی است. به این مغالطه، به مغالطه قیاس مع‌الفارق (به انگلیسی: Faulty Comparison) معروف است. نخست اینکه، ما مدارک، ادله و استدلال‌های بسیار مستحکمی مبنی بر عدم وجود اسپاگتی هیولا شکل، اسب تک شاخ صورتی و بابانوئل داریم. همه می‌دانند هدیه‌های کریسمس از کجا می‌آیند، انسان‌ها در قطب شمال زندگی نمی‌کنند و حتی اگر آن بابانوئل وجود داشته باشد، مانند همه انسان‌ها یک موجود فانی است و نه یک فرد جاویدان. همه این ها مدارکی مبنی بر عدم وجود بابانوئل هستند.

اما بر خلاف بابانوئل، نه تنها هیچ استدلالی برای رد وجود خداوند وجود ندارد؛ بلکه ادله بسیار قدرتمند اما قابل بحثی برای حمایت از وجود خداوند (مانند ابتدای آفرینش، قوانین ثابت کیهانی، جهان تنظیم شده، اختیار و همچنین براهینی مانند برهان صدیقین) در طول تاریخ به جهان ارائه شده است.

دوم، اسپاگتی، اسب و بابانوئل همه موجودات فیزیکی هستند و در این جهان طبیعی حضور دارند. خداوند خارج از جهانی است که ساخته و یک وجود فراماده و غیرفیزیکی است. این اهمان اشتباهاتی است که علم‌گرایان مرتکب می‌شوند. خداوند نه با تلسکوپ، نه میکروسکوپ و نه با هیچ کدام از حواس پنجگانه انسان قابل مشاهده و درک نیست. علم تجربی تنها می‌تواند به بررسی پدیده‌های بپردازد که در حوزه حواس پنجگانه قرار دارند.

سوم، قدمت اعتقاد به وجود خداوند به اندازه قدمت تاریخ بشریت است. تاریخچه‌ بحث‌های مرتبط با خداوند بسیار غنی، کهن و طولانی است. اندیشمندان بزرگی در کل تاریخ به مسئله مهم وجود خداوند پرداختند، بحث‌های عظیمی در این حوزه شکل گرفته، مردان بزرگی برای این بحث ها پرورش یافته‌اند، همه مکتب‌ها، فلسفه‌ها و اندیشه‌های فکری بر اساس همین مسئله وجود یا عدم وجود خداوند تشکیل شده‌اند، تاریخ بر اساس همین موضوع شکل گرفته و میلیاردها انسان هدف، هویت و معنای زندگی را در خداوند و یا حتی در رد وجود خداوند جستجو می‌کنند. اما آیا چنین چیزی برای هیولای اسپاگتی شکل صادق است؟

12. اگر یک موضوعی 100% به اثبات نرسد، پس آن موضوع اشتباه است. این یکی دیگر از ادعاهایی است که آتئیست‌های معروفی مانند کراوس و داوکینز مطرح می‌کنند. آن‌ها می‌گویند خدا باید به صورت قطعی و صد در صدی اثبات شود، در غیر این صورت خدا وجود ندارد. این یعنی حتی احتمال 99% نیز از نظر این آتئیست‌های جدید مورد قبول واقع نیست. استدلال استقرایی (به انگلیسی: Inductive reasoning) که یکی از پایه‌ای ترین استدلال‌ها و اساس علم تجربی است، بر احتمالات بنا شده است.

برای مثال همه ما این موضوع را پذیرفتیم که آب در شرایط استاندارد، در دمای 100 درجه به جوش می‌آید و یا خورشید همیشه از شرق طلوع می‌کند. البته که ما هیچ وقت نمی‌توانیم مطمئن شویم، آب همیشه در دمای 100 درجه به جوش خواهد آمد و یا خورشید همیشه از شرق طلوع خواهد کرد. بلکه به احتمال نزدیک به یقین، ما می‌دانیم که فردا نیز، این‌ اتفاقات به همین صورت رخ خواهند داد. یا ما به احتمال فراوان وجود دایناسورها را با احتمال بالا تایید می‌کنیم، اما نمی‌توانیم به صورت قاطع بگوییم که وجود داشته اند. برای مثال ممکن است فسیل‌ها را موجودات فضایی در زمین گذاشته باشند تا ما را فریب دهند.

آتئیست‌های سلبریتی نیز استدلال استقرایی را در اثبات وجود خدا رد می‌کنند، اما در بقیه موارد آن را قبول دارند. برای مثال خداباورها می‌گویند که احتمال وجود نظم تصادفی در این 0.000000000000000000001 درصد است. اما آتئیست ها می‌گویند به خاطر اینکه احتمال دارد، 0.000000000000000000001 این نظم تصادفی باشد، پس خدا وجود ندارد. این طرز تفکر به شکاکی مفرط می‌انجامد که نتیجه آن، تزلزل پایه‌های تمام علوم و تکنولوژی‌هایی است که تا به امروز بشر اختراع و کشف نموده است.

ناگفته نماند که برای رد این یادداشت، باید تمام دوازده مورد گفته شده نقض شود و سپس، دلایلی برای اثبات جمله «آتئیست نیازی به اثبات موضع خودش ندارد» ارائه گردد. همچنین اگر شکی در مورد «باور بودن» یا «اعتقاد بودن» آتئیسم وجود دارد، به یادداشت «چرا آتئیسم یک باور و اعتقاد است؟» مراجعه شود. البته با منطق آتئیست‌های جدید، همه می‌توانند بگویند این یادداشت «منطقی نیست» و چون جمله «منطقی نیست»، یک جمله منفی است، پس نیازی به اثبات ندارد و تمام استدلال‌ها و مدارک آورده شده بدون دلیل رد می‌شوند!

خداناباوریآتئیسمفلسفهسیاستآتئیست
دانش گرا | سایت: Vitaro.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید