تتلو و حواشیای که در سال گذشته ساخته است منجر به واکنش بسیاری از منتقدین و نویسندهها شده است، اما در متن پیشرو نویسنده به سوالی جدید در رابطه با این خواننده میپردازد: «چگونه تتلو میتواند همزمان عشق و نفرت مردم را برانگیزد؟»
گلآسا حاجیمیرزایی | «امیر مقصودلو» یا همان «تتلو» خوانندهای است که همیشه نقش پررنگی در حاشیه اخبار زرد داشته است. این اخبار، کمپین حمایت از تتلو برای اجرا در برج میلاد تهران، شکستن رکورد لایو در اینستاگرم و کمپینهای بلاک و ریپورتکردن همهجانبه تتلو به علت صحبتهای زنستیزانه با انگیزههای مربوط به پدوفیلی (کودکخواهی) را شامل میشود. مهسا اسداللهنژاد، در نوشتهای سعی میکند به سوال «هنگام طرح شکایت قانونی درواقع در پی چه چیزی هستیم؟» پاسخ دهد؛ اما اغلب روشنفکران، مخصوصا علوم اجتماعیخوانها ترجیح دادند با ننوشتن از تتلو به او جایگاهی ندهند یا بهعبارتی جایگاه خود را تنزل ندهند. معمولا در محفلهای خصوصی هنگامیکه از یکی آشنایان علوم اجتماعیخوانمان بپرسیم: «علت محبوببودن و روزبهروز بیشتر دیدهشدن تتلو چیست؟»، میگوید تتلو یک دیوانه یا منحرف جنسی است و مردم از دیوانه خوششان میآید، بعد هم برایمان توضیح میدهند که در این جامعه هنر مبتذل شده و از نسلی که تتلو گوش میدهد نباید انتظاری داشت. اما ما باید در همین نقطه توقف کنیم و پرسش خود را به شکل دیگر مطرح کنیم: «چگونه تتلو میتواند همزمان عشق و نفرت مردم را برانگیزد؟» [۱]
برای فهمیدن چگونه شکلگرفتن محبوبیت تتلو باید از قبلتر شروع کنیم. زمانی که هنوز رپ فارسی محبوبیت امروزی خود را نداشت. تا دهه ۸۰، یکی از سبکهایی که ایرانیها آن را دنبال میکردند و محبوبیت عام داشت، موسیقی به اصطلاح لسآنجلسی بود. مهاجران ایرانی مقیم لسآنجلس تلاش کردند تا فضای موسیقی زمان پهلوی دوم، از فضای کاباره و کافه تا شوهای تلوزیون شاهنشاهی را در این شهر بازسازی کنند. این نوع موسیقی اکثرا به دست شرکت نماهنگ و ترانه تولید میشد. این شرکتها با خواننده، شاعر و آهنگساز قرارداد میبستند و بخشی از سود حاصل از هر آلبوم به این شرکتها تعلق میگرفت. شاعرانی همچون اردلان سرافراز، مینا جلالی، مسعود فردمنش، مریم حیدرزاده و غیره برای اغلب خوانندگان لسآنجلسی، شعر سرودند. بعضی از این خوانندگان، با اینکه دوران طلاییشان گذشته بود، کیفیت قابل قبولی داشتند اما یک ویژگی مهم بر بهترین ترانههای عاشقانه لسآنجلسی نیز سایه میافکند: یکسان بودن شاعران این آهنگها، باعث راهنیافتن فضای شخصی خوانندهها به محتوای آهنگها بود، مگر در زمانی که خواننده، محتوای مورد نظر خود را به شاعر سفارش میداد.
کمکم با گذشت زمان و تغییراتی که در سطوح مختلف اقصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه به وجود آمد، در سال ۱۳۸۵، موسیقی رپ (که چند سال به شکل جدی کار خود را آغاز کرده بود) با انتشار آلبوم «جنگل آسفالت» سروش هیچکس، با رشدی انفجاری در محبوبیت مواجه شد. رپ فارسی در ایران بهطور زیرزمینی و غیرقانونی و از طریق اینترنت و چند سایت منتشرکننده آثار رپکنها شروع به رویش و گسترش کرده بود. مسئله واضح این بود که تجربه جوان ایرانی در میان دهه ۸۰ ارتباط کمی با تجربهای داشت که منبع الهام خوانندگان و شاعران لسآنجلسی بود. موسیقی پاپ اگر در دهه ۴۰ با ارائه چهرههایی مثل داریوش و گوگوش الگو و نمادهایی برای مخاطبان نسل جواناش عرضه میکرد، امروزه چه به لحاظ محتوای اشعار، چه به لحاظ بصری و چه از نظر موسیقیایی ارتباطی با حیات روزمره مخاطبانش نداشت. موسیقی پاپ لسآنجلسی تکراری شده بود و اجازه هیچ شکلی از شخصیسازی و توجه به جزئیات درونی و عاطفی خواننده و مخاطب در این اشعار غایب بود؛ یکی از علل تکراریشدن این موسیقی، یکسانبودن شاعران و همچنین انتزاعی بودن مفاهیم عاشقانه بود.
در همان سالهایی که موسیقی رپ سعی میکرد معضلات اجتماعی را فهم و به جامعه عرضه کند، فرشید امین از «نسترن» میگفت و افشین به معشوقهاش میگفت که دیگر از او بدش میآید. در زمانه جورج بوش و «محور شرارت»، موسیقی رپ نوعی وطنپرستی پرشور عرضه میکرد که از دستگاه رسمی حکومت و رنگوبوی دینی جدا بود. در کنار عشق سوزناک پاپ لسآنجلسی که ادامهای از سنت عاشق دلسوخته ادبیات فارسی به نظر میرسید، رابطه زمینی و روزمره جایگزین شده بود. به جای کلیگوییهای سیاسی، فریاد از مشکلات روزمره اجتماعی بر جان نشسته بود. رپ با سرعتی بیسابقه به موسیقی پاپ جدید (از منظر محبوبیت) تبدیل میشد. گروهها و خوانندگان پاپ گاهی یک قطعه کوتاه رپ را در آهنگهای پاپ خود جای میدادند و این نشاندهنده این بود که از این واقعیت آگاهند؛ اما متوجه این نکته نبودند که رپ، چیزی فراتر از تندخواندن است.
طبقهبندی ذیل توسط نگارنده انجام نشده و در ۵ سایت معروف رپ فارسی منتشر شده است. (منبع در ضمیمه۱) به نظر میرسد به علت غیر رسمی بودن جریان رپ و غیر مجاز دانستن آن از سوی حکومت، محققان زیادی نتوانستند در این خصوص اظهار نظر کنند و این نوع موسیقی ژانرشناسی نشده است؛ ما بیشتر دادههای طبقهبندی خود را از وبلاگها و سایتهای اینترنتی رپ دریافت میکنیم که از سوی طرفداران رپ نیز مقبولیت قابل توجهی داشتهاند. طبقهبندی ذیل توانسته موسیقی رپ را از منظر محتوا تفکیک کند. البته این طبقهبندی سال ۱۳۹۰ انجام شده است و تغییرات کنونی رپ فارسی را در نظر نمیگیرد که ما خود در ادامه این تغییرات را بررسی خواهیم کرد.
تقریبا تا سال ۱۳۹۴ موسیقیای که با هدف شادی و مهمانی و غیره خوانده میشد، موازی با رپ اجتماعی و سیاسی ادامه داشت و هرکدام طرفدارهای متفاوت اما خاص خود را داشتند. رپ فارسی اجتماعی، مرزش با موسیقی مهمانیمحور تقریبا جدا بود. البته در این بین شاید یک یا دو اثر پیدا کنیم که رپرهای اجتماعی به خوشگذرانی و این موضوعات اختصاص داده باشند اما باید در نظر داشته باشیم که ما در این مقاله تلاش میکنیم تا الگویی ثابت بهدست بیاوریم و از همین رو، به جریان کلی رپ اجتماعی در مقابل با رپ مهمانی میپردازیم. رپ اجتماعی، بیشتر فضایی مردانه داشت و بیشتر آهنگها به فقر، کودکی، خیانت در رفاقتها و غیره میپرداخت. خوانندگان رپ اجتماعی مداماً دعوا و هجویههایی با خوانندگان رپ شاد و مهمانیمحور داشتند و سعی میکردند در آثار خود مرزشان را با رپی که بیشتر به ترویج مهمانی و زندگی لاکچری خود میپردازد، نشان دهند. اما مهم است، موسیقی رپی بود که در همهجا حضور داشت؛ صدای موسیقی رپ نه تنها از کف خیابان، که از خانههایی در بالاشهر نیز به گوش میرسید. این نوع رپ (مهمانیمحور) معمولا بدون توجه به فضای سیاسی حاکم همیشه حضور داشتند و بهنوعی صدای طبقهای بودند که با بهترین شکل و بدون هیچ مشکل مالی زندگی میکردند و به هیچکس جز فردیتشان اهمیت نمیدادند. البته این شکافها در آن سالها بیشتر نمود طبقاتی داشت و امسال (۱۳۹۹) با انتشار آهنگ «یخ» و واکنش فدایی به این آهنگ شکاف سیاسی/ طبقاتی رپ اجتماعی با رپ مهمانی و شاد مشخصتر شد.
در این میان اما تتلو با گذشت زمان، از رپ صرفا عاشقانه فاصله گرفت و سعی کرد محتوای اجتماعی، مهمانی و همچنین عاشقانه به رپ اضافه کند و به نظر نگارنده، این ترکیب بود که توانست جایگاه جدیدی برای او در رپ فارسی رقم بزند؛ بهطور مثال، زدبازی از مهمانیهایی سخن میگوید که در «فرمانیه» با مواد مخدر و مشروبهایی برگزار میشود و اسمهای نوشیدنیها در این مهمانیها حتی برای خیلی از ما شنوندهها آشنا نیست. افراد با «رونیز نقرهای» میآیند و آنجا پر از آدمهای «درست حسابی» است. اما در آهنگهایی از تتلو که رپ برای مهمانی تلقی میشوند، ما تفاوت واضحی با دیگر انواع رپ برای مهمانی میبینیم. این بار رپ نمیخواهد میزان دارایی خود را نشان دهد، ما با پسری در آهنگ «مسخرهبازی» روبروییم که برخلاف گروه زدبازی بر مهمانی مسلط نیست، کسی منتظر آمدنش نبوده و حتی صاحب مهمانی را نمیشناسد و صرفا یک مهمان است. ما از مهمانیهایی که تتلو در آنها است چیزی از غذاها و نوشیدنیها نمیدانیم. ما با پسری روبروییم که کاملاً با نگاه جنسی به همه در مهمانی نگاه میکند، هیزی میکند ولی هیچ دختری به او توجه نمیکند. سر قیمت مواد با ساقی چانه میزند، وسط مهمانی از کسی خواهش میکند برای او هم مواد تهیه کند، کلکل فوتبالی میکند، آژانس را کنسل میکند و ماشین ندارد و مدام وسط جنون در مهمانی یاد رابطه شکستخوردهاش میافتد. گویی ما با فضایی بدون هیچ نوع سانسوری روبروییم. این مهمانی بدون روتوش است. راوی مهمانی هم از طبقه متوسط است و در عین حال که از مهمانی لذت میبرد، به ما یادآوری میکند او همان کسی است که در آهنگهای دیگرش از اجاره خانه و کمآوردن پول سر بیستم ماه میگوید. همانطور که یکی از طرفداران تتلو در هنگام گفتگو میگوید: «یه جاهایی حس میکنم خودمم. بیشیله پیلهست و خجالت نمیکشد و خاکیست. مخصوصا در آهنگ مسخرهبازی، گیجیاش را در مهمانی میفهمم.» تتلو گویی پشت صحنه مهمانی و زندگی ایدهآلی که تا قبل از آن زدبازی نشان میداد را به ما نشان میدهد. پولدار نبودنش را علنی میکند و از آن خجالت نمیکشد و بدون هیچ شرمی میخواهد در مهمانی مسخرهبازی دربیاورد.
تمام چیزهایی که شاید در ناخودآگاه باشند، این بار بلند گفته میشوند. گویی ناگهان ما وارد یک جهان دیگر میشویم که صحبت از جزئیات جنسی آزاد است. احترام به بزرگتر یا خانواده معلق شده است، هیچ شرمی وجود ندارد و این به این معناست که «دیگری بزرگ» وجود ندارد. از نظر بسیاری از افراد این موسیقی زننده است، چراکه توهینآمیز است و چیزهایی را به زبان میآورد که حتی در تنهایی هم از گفتنش شرم داریم. دیگری بزرگ در ذهن ما وجود دارد اما تتلو گویی به جنگ با آن رفته است. تتلو مدام تغییر عقیده میدهد، درواقع او بدون ترس از قضاوتشدن تغییر عقیده میدهد، فحش میدهد و دعواهایش با افراد مختلف را علنی میکند. بسیاری از مخالفانش معتقدند که او مشکلات حاد روانی دارد، که اگر این حقیقت داشته باشد، قضیه جالبتر میشود. هفت میلیون نفر او را فالو میکنند، در جهان مدرنی که عقلانیت حرف اول را میزند، هفت میلیون نفر دیوانهای را دوست دارند، یا حداقل نمیخواهند او را از جهان بیرون کنند؛ البته تتلو خود به هیچ عنوان نگران نیست که کسی به او برچسب دیوانه بزند، نگران زندان یا تنبیه نیست چون مرز یا قانون را نمیشناسد. یکی از مصاحبهکنندگان معتقد است: «در جامعه سنتی ایرانی تنها راه گذار از این جامعه به جامعه سکولار، وجود افرادی مثل تتلو است. او ارزشهایی را زیر سوال میبرد که هیچکس جرأت آن را نداشته و خودِ این شنیدن صرف، باعث میشود افراد ارزشها و عقاید خود را بازبینی کنند یا حتی از آنها دفاع کنند.» از طرف دیگر، او انسانی پر از تناقض است اما چه چیزی باعث میشود افراد به او چشم بدوزند؟
به نظر نگارنده، هر کدام از ما تا حدی در زندگی روزمره با تعارضات و تناقضاتی درون خود کلنجار میرویم، سعی میکنیم آنها را کنترل کنیم تا بتوانیم یک خود منسجم به نمایش بگذاریم، میخواهیم بدون هیچ شکافی به نظر بیاییم و حال انسانی را میبینیم که با تناقضاتی بسیار شدید خود را درمعرض عرصه عمومی گذاشته است و فریاد میزند دیگری بزرگ مرده! اینجا دقیقا پاسخ سوال ما مشخص میشود. تتلو نفرت و عشق را برمیانگیزند چون همه چیز را زیر سوال میبرد.
یکی از طرفداراناش این ویژگی او را «آزادگی» تعریف میکند. او معتقد بود نداشتن یک هویت ثابت، نشاندهنده شفافبودن تتلوست چون هیچ کجا کوتاه نمیآید، از چیزی نمیترسد، منفعتی در جایی ندارد پس راحت رنگ عوض میکند. بنابراین جدا از موسیقی، این ویژگی او را تحسین میکنند؛ البته از نظر نویسنده این متن، او دقیقا از همین بیهویتی نفع خود را میبرد، زیرا میتواند معنی رادیکالبودن را تغییر دهد. او سر هیچکدام از مواضع خود نمیایستد و نشان میدهد میتواند «خود» باشد، بدون اینکه لزوما به هیچکدام از عقایدش پایبند باشد و دقیقا جهانی را به تصویر میکشد که در آن جز میل فرد هیچ چیز دیگری وجود ندارد و میتواند یک فرد صرفا میل بورزد، بدون آنکه مسئولیتی در قبالاش بپذیرد.
«بذار شاعر شم شعرتو بنویسم، بدون من عاشق کسی غیر خودت نیستم»
«وقتی همه کور بودن کردی بهم تو توجه، هرموقع غمگین شدی خودمو بغل کن»
«من تازگیا حتی نمیدونم چی بپوشم ، یهو بدجوری جهان زد زیرگوشم»
«دلم میخواد تو نقاشی قفس باز بکشم، هرکی میخواد بره بره نمیخوام دیگه ناز بکشم»
«دارم به این فکر میکنم چرا ساعت هفت نمیشه، که تورو ببینمت دلم که از الان رفته پیشم
الانم دارم فکر میکنم واسه شب چی بپوشم، من به تو فکر میکنم حتی وقتی زیر دوشم»
«تو حتی واسه پز جلو دوستات منو میکوبی»
«میدونم برای چی با تو خوبه همه چی، میشه که ساعتا با هم تنها بیخیالِ همه شیم، اصلا پیشِ همه بده شیم، از شلوغیها زده شیم»
«هیز هستی هیز بودی، فحش به این و اون میدی»
به نظر نگارنده، مسئلهای که معمولا مغفول میماند این است که تتلو فقط رپ برای مهمانی یا شادی نخوانده است. بخش زیادی از محبوبیت وی به آهنگهای عاشقانه (شبه پاپ) برمیگردد. در بین خوانندگان پاپ قطعا خوانندگانی هستند که به این مسائل عاشقانه میپردازند، اما بعید میدانم کسی با صداقت تتلو از احساس درونی خودش بخواند. یکی از مصاحبهشوندههای خانم میگوید: «من آهنگهای احساسیش رو فقط گوش میدم. اصلا باورم نمیشه یه پسر میتونه اینجوری عاشق باشه.» حال میخواهم «اینجوری عاشق» بودن تتلو را کمی شرح بدهم:
تتلو بدون آنکه نگران از دسترفتن مردانگیاش در جامعه مردسالار ایرانی باشد، عشق میورزد. از اعتمادبهنفس کمش شکایت میکند و بر وفاداری خودش مدام تاکید میورزد. او نگران لباسها و ظاهرش بر سر قرارهاست و احساس میکند طرف مقابلاش به قدر کافی در برابر دوستاناش با او محترمانه رفتار نمیکند. او به کلیشه مردانگی که اکثر مردها در یک جامعه مردسالار سعی میکنند خود را با آن مطابق سازند، بیتوجهی میکند. خواندن یک زن همراه با مردهای دیگر در موسیقی رپ، در گروه زدبازی سال ۱۳۸۶، خود حرکتی جدید به حساب میآمد. گویی «نسیم» میخواست تعادلی بین دنیای زنان و مردان در رپ ایجاد کند و آن شکافی را که زنان در شنیدن آلبومهای قبلی زدبازی داشتند، پُر کند و موسیقی را سمت عاشقانهشدن ببرد. اما تتلو یک قدم جلوتر میگذارد. نسیمِ زدبازی کاملا نقش یک دختر ضعیف و وابسته به پسرها در آهنگها دارد اما تتلو در آهنگهای احساسیاش، خودش نقش نسیم را ایفا میکند. بنابراین آهنگ تتلو به دو بخش مردانه و زنانه تقسیم میشود که در نهایت مرز مشخصی میان آن دو وجود ندارد و شعر و روایت وی، بدل به شعر و روایتی دوجنسیتی میشود؛ از این رو همانگونه که گفته شد، محتواها و کلیشههای مربوط به شکایات هم دختران و هم پسران در رابطه، در آهنگهای وی نمود مییابد.
در واقع لازم نیست که حتما به روانکاوی رجوع کنیم تا نتیجه بگیریم که خود تکرار نمادهای مردانه و به تصویر کشیدن بی محابای افعال جنسی آن هم با این بسامد، خود نشاندهنده تزلزل و شکی درونی نسبت به مردانگی یا همان داشتن فالوس است. او سعی میکند تمام احساساتش را بدون هیچ سانسوری ابراز کند، او همانطور که خجالت نمیکشد ناسزا بگوید، خجالتی از وابستهبودن و ضعیفبودن در رابطه ندارد. در فرهنگ عامه ایرانیان، که اکثریت ما در همین فرهنگ رشد کردهایم، معمولا مردها سعی میکنند بیاحساس و قوی به نظر بیایند و عموما آنها هستند که دل زنان را میشکنند و زنها باید مراقب باشند؛ گویی مردان در این فرهنگ مردسالار، زندگی مستقل و اقتصادی خود را دارند و در کنارش اهمیت کمی به زنها میدهند و این زنها هستند که نیاز به مراقبت و توجه بیش از حد دارند و مدام دچار احساس تزلزل از جایگاه خود میشوند. اما تتلو از این نگاه عامیانه فاصله میگیرد و به اصطلاح «زنانه» عاشقی میکند. یعنی با ترس و نگرانی از معشوق خود سوال میکند، از ندیدن یکروزه او بیتابی میکند، مدام درگیر جایگاه خودش در زندگی او میشود. نکتهای که توجه مرا جلب کرد این بود که در سایت ساوندکلاود دقیقاً آهنگهای احساسی او مثل «نوازش»، «شب تیره» و «بذار تو حال خودم باشم» رکورد بیشترین میزان شنیدهشدن را دارند. این خود نشانگر این نکته است که برای طرفداران تتلو، بخش موسیقی عاشقانه او جایگاه مهمی دارد.
تا این نقطه سعی کردم با آوردن نمونهها نشان دهم که برخلاف نظر اکثر مخالفان تتلو، طرفدارهای تتلو، مصرفکنندگانی با گوش و چشمهای بسته نیستند که نمیفهمند چه چیزی گوش میدهند؛ بلکه اکثرا برای علاقه خود دلیلی دارند. اما آیا دلیل کافی برای نفرتورزی به او نیز وجود ندارد؟ پس چرا زنان با وجود زنستیزانه بودن این موسیقی به آن گوش میسپارند؟
تنها آنجا که زبان هست جهان هست. همانطور که هایدگر در نامه «در باب انسانگرایی» میگوید، زبان یک شیوه آشکارگی است، نه یک شیوه بازنمایی. ارتباط ما با زبان نه صرفا بازنمایی واقعیت انتخابی توسط خودمان، بلکه شیوهایست که جهان خود را بر ما آشکار میکند و ما جهان را در خود درک میکنیم. یک مثال ساده از این موضوع همان مثال معروف است که قبیلهای وجود دارد و در زبانشان کلمهای برای گردن ندارند، هنگامی که نقاشیهای این قبیله را بررسی میکنند متوجه میشوند که در هیچ نقاشیای افراد گردن ندارند و سر مستقیم به بدن وصل شده، این درحالیست که اندازه گردن این قبیله با آدمهای دیگر و ما فرقی نداشته است و این نکته، خود نشان میدهد که درک ما از جهان رابطه مستقیم با زبان و قواعد از پیش شکلگرفته آن دارد. از همین منظر، بر سر فحش و گفتار سکسیستی همیشه منازعاتی وجود داشته است. عدهای معتقدند ما نباید هیچ فحشی با بار جنسیتی استفاده کنیم زیرا استفاده ما باعث بازتولید این منطق مردسالارانه در زبان میشود، عدهای نیز بر این باورند که تا زمانیکه واقعیت بیرونی وجود دارد، در زبان نیز این کلمات وجود دارند و ما نمیتوانیم با حذف پدیده سکسیسم از زبان، زنستیزی را از زبان حذف کنیم، بلکه حذف زنستیزی در جهان بیرونی، خود کمکم کاربرد گفتار زنستیزانه را کم و محو خواهد کرد. شخصا با نگاه دوم موافقم و میپندارم صرفا بحث بر سر فحش در آهنگهای تتلو ما را به جایی نمیبرد. بلکه باید اول ببینیم زنان چگونه با مسئله زنستیزی مواجه میشوند؟ به نظرم مواجهه آنها با کل مسئله زنستیزی میتواند بحث ما حول زنستیزی در موسیقی را نیز آشکارتر کند.
انسانها از زمانیکه متولد میشوند، با تعارضات و فقدانهایی روبرو میشوند و همیشه «خود» انسان سعی میکند با کمک مکانیسمهایی در برابر این تهدیدات یا فقدانها از خود حفاظت کند. یکی از مهمترین این مکانیسمها، مکانیسم سرکوبی است که در آن فرد سعی دارد میل خود را سرکوب کند و آن را به ناخودآگاه خود بفرستد زیرا نمیتواند آن امیال را ارضا کند. همچنین فرد تمام تلاش خود را میکند تا «خود» از هم نپاشد و دست به انواع مکانیسمها میزند تا «خود» توسط تهدیدهای مختلف تخریب نشود. بسیاری از این مکانیسمها البته بهطور ناخودآگاه رخ میدهند. حال تصور کنید در جامعهای مردسالار، دختری متولد میشود؛ واضحا از سن پایین مورد خشونتهای کلامی جنسی، آزارهای جنسی و غیره قرار میگیرد. تنها حالتی که فرد میتواند با چنین جامعهای سازگار شود این است که بخشی از آزارها را به فراموشی بسپرد. این فراموشی برای تکتک ما رخ میدهد، هیچکس نمیتواند تمام دفعاتی را که احساس تحقیرشدن کرده، به یاد آورد. همینطور تمام دفعاتی را که فرد مورد خشونت کلامی قرار گرفته، در یاد او باقی نمیماند. فرد همیشه با انکار بخشی از این تهدیدات سعی میکند خود را بازسازی کند تا بتواند بدون تجربهای تروماتیک رابطه خود را با واقعیت حفظ کند.
بسیاری از زنانی که آهنگهای تتلو را گوش میدهند میکوشند زنستیزی آن را انکار کنند و بخشی از این انکار یا توجه نکردن به محتواهای زنستیز به همان آشکارشدگی زبان بازمیگردد. افراد در زندگی روزمره این متلکها و الفاظ جنسی را میشنوند، در مواردی به شدت با آن برخورد میکنند و در مواردی سعی میکنند از آن گذر کنند، عدهای از افراد نیز به علت فرهنگ غالب و نزدیکی زبان تتلو به زبان روزمرهای که هر روز در خیابان و غیره با آن مواجه میشوند، احساس غریبگی با زبان وی نمیکنند. البته تحلیل این مسئله بسیار پیچیده است و علاوه بر جنسیت، به طبقه افراد نیز مربوط میشود. شکل فحشها، تحقیرها و موارد خشونت دیگر در طبقات بالا شبیه طبقههای پایینتر جامعه نیست و زبان کوچه و خیابانی که در کارهای تتلو حضور دارد، با وجود زنندهبودن، انعکاسدهنده بخشی از فرهنگ خیابان است.
همچنین از نگاه بعضی از زنان، مخاطب فحشها و متلکهای جنسی آهنگهای تتلو آنها نیستند و فرض میکنند تمام این ناسزاها به زن دیگری گفته میشود. این تجربه البته مرا به یاد تجربه مرگ نااصیل هایدگر میاندازد. گویی زنها در مواجهه با زنستیزی تتلو، زنبودن خود را هنگام مخاطببودناش به تعویق میاندازند. آنها با خود میگویند: «منظورش» زنهای دیگرند «نه من.» تنها در چنین مواجههای است که فرد میتواند آسوده گوش به موسیقی بسپارد بدون اینکه نیازی ببیند واکنشی نشان دهد. همانطور که در یک دعوای خیابانی، یا حتی خانوادگی امکان دارد ما خود را دخالت ندهیم زیرا منفعتی در کمک به طرفین دعوا نمیبینیم، مخاطبان زن تتلو هم سعی میکنند از موسیقی و ریتم لذت ببرند بدون آنکه بخواهند خود، با آن منطق زنستیزانه درگیر شوند.
همچنین موسیقی تتلو معمولا آمیخته با طنز است. طنزی که خود میتواند نماینده عامیانه بودن این موسیقی باشد و همین خندهدار بودن، گاهی توهینآمیز بودن آن را میپوشاند. وقتی از یکی از مصاحبه شنوندهها پرسیدم نظرش درباره آهنگ «خانم وزیری» چیست و آیا آن را زنستیزانه میداند؟ در جواب من بسیار کوتاه گفت: «داره شوخی میکنه!»
بهطور کلی، زنان برای اینکه جزو مخاطبان جدی موسیقی رپ فارسی حساب شوند، مانند دیگر حوزهها باید در گام نخست خود را با آن هماهنگ سازند تا بتوانند منطق کلی آن را متوجه شوند و نمیتوان در زبانی که زنستیزی بر آن حاکم است، با سانسور، زنستیزی را حذف کنیم بلکه باید این مبارزه را در حوزههای امر واقعی شروع کنیم تا منطق زنستیزانه، رفتهرفته از زبان، فرهنگ و موسیقی خودبهخود حذف شود. در واقع زنستیزی تتلو، اگر بخواهیم آن را بپذیریم، یک سمپتوم است. اما ادعای ما این است که جهان شعری شاعر «حرمسرا» و «خانم وزیری»، بسیار کمتر از جهان شعری بسیاری از رپرها و شاعران مودبتر، زنستیزانه است. تتلو شاعر یک مردانگی در حال سقوط و فروپاشی، و از این رو خشن و عصبی است. برای این نتیجهگیری زود است اما تتلو را میتوانیم دردنشان زوال و فروپاشی نظم مردانه سابق موسیقی و بهخصوص رپ قلمداد کنیم. دوران مردان مسلط و مهم، پدران و پدرخواندگان رپ گذشته است، تناقضات و ویژگیهای محیرالعقول و دیوانهوار تتلو نشاندهنده این است که اگر بخواهیم در موسیقی زیرزمینی امروز ایران، یک مرد تمام و کمال باشیم، باید با مغاک غیاب فالوس مواجه شویم. تتلو شاعر یک مردانگی خشن، متجاوز، هار و سلطهجو نیست؛ ناممکنی مردانگی است که تتلو را خشن، متجاوز، هار و سلطهجو میسازد. [۲]
[۱] در این مقاله تلاش شدهاست پس از مصاحبه با طرفداران تتلو (۱۵نفر) تحلیلی ارائهشود و با مخالفان تتلو مصاحبهای نشدهاست؛ زیرا از نظر نگارنده، مخالفان تتلو در تریبونهای رسمیتر علت مخالفت خود را اعلام کردهاند و شاید تفاوت این تحقیق با تحقیقات جامعهشناسی رسمی در همین نکته باشد.
[۲] لازم به ذکر است که این متن در پی دفاع یا توجیه موضعهای تتلو نیست و نگارنده این مقاله، هیچ مسئولیتی در قبال محتواهای انتشارشده از طرف امیرحسین مقصودلو ندارد!
منبع: میدان