الهه موسوی*: از دیروز تا الان مژه نزدهام. باورم نمیشود یک نفر در حد و اندازه دکتر نجفی چگونه میتواند قتل کند؟ و بدتر از آن، چگونه میتواند وقتی دارد عاشق میشود حواسش به دامها و ابهامهای اطرافش نباشد…
سال ۹۱ بود. برای نوشتن گزارش جنگلخواری یک نهاد نظامی در جنگل ناهارخوران گرگان جهت ساخت موزه دفاع مقدس (در روزنامه شرق) دادگاهی شده بودم.
بعد از رسیدن احضاریه و به فاصله چند روز مانده به جلسه دادسرا، گزارش دومم را درباره موزه دفاع مقدس و تخلفات آن منتشر کردم. بعد هم در دادسرا حاضر شدم و ۳ روز پی در پی توضیح دادم.
خوش شانس بودم به دو جهت، یکی اینکه بازپرسی عادل و آگاه به مسائل و جرائم محیط زیستی نصیبم شد و دوم اینکه فصل، فصل دعوای بین دولت احمدی نژاد و قوه قضایی بود و… بگذریم…
حکمم نیامده بود، اما دلم قرص بود که تمام اسناد تخلفها را دارم. شواهد، مدارک، گزارشهای ۳ اداره کل منابع طبیعی، محیط زیست و آب منطقهای گلستان از تخلفها و جنگلخواری متولیان ساخت موزه و فیلم و سی دی و دیگر اسناد….
آدم اهل کار سیاسی هم نبوده و نیستم که دلم برای جناح و حزب و گروهم بلرزد. اصلاح طلب بوده و هستم، اما مستقل و منتقد…
آقایی که با یکی از اقوام دور سببیمان آشنایی داشت پیغام فرستاد که از طرف یکی از مسوولان سابق در دادستانی گرگان (که آن زمان مسوولیتی نداشت البته و لابد از طرفداران احمدی نژاد بود که برکنار شده بود)، حامل پیامی برای من است.
گفت تنها بیایید، اما من با همسرم و بچه ها به خانه مادرم رفتیم. او از من خواست به اتاقی برویم تا پیغام را محرمانه بگوید. قبول نکردم. گفتم همین جا بگوئید هر چه که هست…
وقتی با بیشرمی و بدون ذره ای خجالت، پیغام را گفت، جلوی بچهها و مادر و همسرم خجالت کشیدم. ته دلم خالی شد و احساس کردم چقدر افشاگری در این کشور هزینه دارد. قبلا درباره پروژههای پروندهسازی اخلاقی برای افراد زیاد شنیده بودم؛ اما باورم نمیشد که یکروز شامل خودم بشود.
گفت حاج آقا فلانی گفته: «اگر دست از ادامه گزارشنویسی درباره موزه دفاع مقدس برندارید برایتان پرونده اخلاقی درست میکنیم! برای ما مثل آب خوردن است…» این جمله آخر را با تاکید گفت…
از این همه بیحیایی و صراحت در دروغسازی که البته پروژهای مرسوم در ایران از قرنها پیش تا امروز بوده، شگفتزده شده بودم. تا آمدم چیزی بگوئیم همسرم پیش دستی کرد و گفت: «هر کاری دوست دارند انجام دهند. مهم این است که نه من باور میکنم و نه دیگران. این روشها دیگر نخنما شده و…»
بماند که چقدر نظرم درباره جناح راست افراطی که روزی فکر میکردم ساده زیستتر و سالمتر از جناح چپ هستند – که البته بعضیشان واقعا هستند – عوض شد؛ اما تا مدتها درونم خالی بود؛ خالی از آن استحکام و امنیتی که قبل از آن احساس میکردم. گاهی احساس میکردم هیچجا تنها نیستم و این، حس بسیار بدی بود…
نمیخواهم نجفی را تبرئه کنم؛ اما میخواهم بگویم افشاگری در هر اندازهای، هزینههای خودش را دارد که گاهی، اگر توجه نکنیم زندگی آدمها را در هم میتند. حتی برای روزنامهنگار غیرسیاسی مانند من که نه مثل نجفی جزو رجال سیاسی بودهام و نه در ابعاد او بزرگ…
حواسمان باشد؛ شارلاتانیزم تا کجاها میتواند رسوخ کند. وقتی کثافاتش را بیملاحظه افشا میکنی!
*روزنامهنگار محیط زیست
★ عادی کردن فساد عادی نیست: میلیونها نفر در ایران با شرافت و وجدان وزندگی میکنند، نان حلال میخورند و تلاش میکنند. آنها را به کاریکاتورهایی تبدیل نکنیم که... ۴ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
★ تجربه من از دانشگاه در نروژ: لازم نیست استاد استاد کنان دنبال حضرت استاد دوید! ۴ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
⭐️ چرنوبیل: این داستان واقعیست... ۴ سال پیش خواندن ۸ دقیقه
★ «صحرای تاتارها» برای منتظران معجزه: اگر دغدغههایی از جنس تنهایی، انتخاب، روزمرگی و مرگ دارید، به «بیابان تاتارها» چنگ بزنید و پراکنده نخونید که ضرر میکنید. ۴ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
★ سفرنامه: در آن سر دنیا (۱۰- بدرود آئوتهآروآ): بدرود سرزمین ابرهای سپید و دراز. بدرود مردم مهربان و مهماننواز نیوزیلند! ۴ سال پیش خواندن ۱۲ دقیقه
★ آقامون جنتلمنه!: همین آموزش و پرورشی که در ناکارآمدیاش به کسی پاسخگو نیست، پای مسائل جزئی همچون یک آهنگ پاپ، به جنب و جوش میافتد. تا آنجا که وزیرش... ۴ سال پیش خواندن ۴ دقیقه
⭐️ مثل پاکستان درمانده نشویم!: پاکستان با ۱۶۰ میلیون نفر جمعیت با هفتمین ارتش قدرتمند جهان مجهز به جنگافزار اتمی، نمونهی روشن یک کشور درمانده است. درمانده در حدی که... ۴ سال پیش خواندن ۱۹ دقیقه
★ آیا باید از چین ترسید؟: پانزده سال دیگر، اقتصاد چین از اقتصاد ایالات متحده پیشی خواهد گرفت و به صورت قدرتمندترین اقتصاد جهان درخواهد آمد. با نزدیک شدن زمان موعود، ۴ سال پیش خواندن ۱۳ دقیقه