سپیده کاشانی از شاعران متعهد و انقلابی است که هر آنچه در توان داشت وقف انقلاب اسلامی کرد چون انقلاب اسلامی را برای خود هوّیت میدانست. آن زمان که شاعرههای با اسم و رسم!! این کشور در ایام آتش و خون برای خوشایند روشنفکری مآبان غربی و دگر اندیشان کج اندیش در پارتیهای شبانه ترانه سازی میکردند کاشانی به جبهههای حق علیه باطل سر میکشید تا آنچه را در شجاعت رزمندگان میسراید به چشم مشاهده کند. آن زمان که دیگران!!برای غریبی بی بند و بار یقه چاک میکنند کاشانی با شهادت هر شهیدی میمیرد و زنده میشود.
سپیده کاشانی سرودن شعر را از سال ۱۳۴۸ بطور جدی شروع کرد و اولین دفتر شعری خود را با نام «پروانههای شب» انتشار داد که در زمان رژیم ستمشاهی از پخش و انتشار مجدد آن جلوگیری شد. شعر کاشانی با اینکه سهل و همه فهم است لیکن از صلابت و استواری خاصی برخوردار میباشد و چون از دل برآمده است لاجرم بردل مینشیند. او در این دفتر ظلم و ستم رفته بر مردم را از جور حاکمان زمان با مطلع:
چه سنگین است اندوهی که در چشمانم آویزد چه رنگین است بارانی که بر مژگانم آویزد
به شعر میکشد.
تعدادی از سرودههای ارزشمند او به صورت سرود در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به اجرا در آمده است. کاشانی بیش از همه به امام و مرشد خود(حضرت امام خمینی«ره»)علاقه نشان میداد و شعرهایی که در مدح و وصف حضرت امام سروده است در اوج عشق و ایمان است.
او غزلی در بازگشت پیروزمندانۀ رهبر فقید انقلاب اسلامی از دیار غربت به وطن سروده است که با توجه به بُعد حماسی آن، در سالهای دفاع مقدس در تهییج و تشویق رزمندگان اسلام نقش بسزایی داشته است. که برای نمونه به همین شعر اشاره میکنیم:
بهار است وهنگام گل چیدن من
به خون گر کشی خاک من دشمن من بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزی به تیرم بدوزی جدا سازی ای خصم سر از تن من
کجا میتوانی زقلبم ربایی تو عشق میان من ومیهن من
مسلمانم و آرمانم شهادت تجلّی هستی است جان کندن من
مپندار این شعله افسرده گردد که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش بتازد به نیرنگ تو، توسن من
کنون رود خلق است دریای جوشان همه خوشۀ خشم شد خرمن من
من آزاده از خاک آزادگانم گل صبر میپرورد دامن من
جز از جام توحید هرگز ننوشم زنی گر به تیغ ستم گردن من
بلند اخترم، رهبرم از ره آمد بهاراست و هنگام گل چیدن من