من معمولا هر چند ماه یکبار میام و یک مطللبی تو ویرگول مینویسم و سعی میکنم حرف بزنم برام خیلی عجیبه نمیدونم شاید تو سنی هستم که اینطوره و یا مدل زندگیم عجیبه و به شدت برام حس عجیبیه که من انقدر احساس تفاوت با یکسال گذشته خودم دارم که انقدر حس میکنم تغییر کردم و نسبت به رفتار های سال های گذشتم بیشتر نگاه میکنم بیشتر حس میکنم چقد سطحی و بچگانه رفتار کردم .
شدم مثل یک سینوس که دامنه نوسان پایینی دارم و خیلی سریع از بالا به پایین میرسم زمانی که طول میکشه تا نظراتم به جد تغییر کنن خیلی کم شدن شاید سرعت دنیا زیاد شده و یا من خیلی ذهن پرسشگری دارم اما هر چی هست حس خوب اگاهی و حس بد عدم ثبات و تناقض رو دارم میگیرم.
بعضی وقت ها خسته میشم از اینکه سالهاست ذهنم درگیر یک موضوع ثابت هست و احساس میکنم بدون اون هنوز کامل نیستم انگار در یک مرحله از زندگی خود گیر افتادم و هیچ راهیم برای حل کردنش ندارم و اصلا نه بلدم و نه میدونم چطور میشه درستش کرد و همینکه میبینم فرصت هامم دارن اروم اروم ازبین میرن و من نه دیگه چون هیچ چیزی راجب کار درست نمیدونم واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
انگار تو یک سبک زندگی هستم که هیچ چیزش قطعی نیست هرچقدر کسی رو دوست داری هیچ چیز قطعی راجبش نمیدونی حتی انگار نمیتونی یک قدم بری جلو سعی میکنی کار اشتباهی نکنی اما کارات اشتباه های کوچیکن که فقط درد دارن و نمیکشنت تمومش نمیکنن که راحت شی مثل یه درد اروم که هی ادامه داره و میفهمی بدترین قسمت اینجاست که ریشه همه اینها رو میفهمی میدونی از کجا منشا میگیره میخوای بازخواستشون کنی میری حرف میزنی باهاشون بهشون میگی تقضیر شماست ولی قانعت میکنن که انگار قضاوتت اشتباهه مسیر دنیا اینشکلیش کرده خیلی چیزا دست تو نیست خیلی چیزا اگه تو بخوایم نمیشه خیلی چیزا اگر تو بخوای هم نمیشه و این جمله پذیرشش برای ادمی که از برعکس این جمله سالها به خودش مثل مواد مورفین انرژی میداد خیلی سخته پذیرشش واقعا سخته.
خیلی چیزا که تو زندگیمون رخ میده حتی درونی ترین چیزهایی که توزندگیمون رخ میده مقصرشون ما نیستم و مربوط به بیرون از ماست اینکه وضعیت اقتصادی بد باشه میتونه ادما رو هم از بیرون و هم از تو ویرون کنه اینکه یه جوون نمیتونه خونه و ماشین و غذا و کار داشته باشه همه چیز رو نابود میکنه و دیگه خیلی چیزاش و نمیتونی بگی اگه خودت بخوای میشه این جمله اشتباهه شاید یکی از فاکتور هاش باشه ولی یه فاکتوری که تنهایی جواب نمیده حکومتا تو حال ما تاثیر دارن اینکه ما انتخاب میکنیم اگر بکنیم البته که کی رئیس جمهوره کی تو مجلسه و کی بالاسرمونه عملا از دعا های اخر و اول سال برای یکسالمون تاثیربیشتری رو زندگیمون دارن و واقعا میتونن زندگیمون امار طلاق ازدواج و فرزند اوری و همه چیز رو تحت تاثیر قرار بدن میخوام بگم اگه افسرده میوفتی گوشه خونه یه دلیلش و شاید یه دلیل بزرگش تو نیستی و این داستان برای من اثبات شدست تا حد زیادی .
به پوچی میرسم تو تنهایی من ادم بیرون گراییم و واقعا تنهایی مرگ منه مخصوصا اگر ذهن احمقی داشته باشی که انقدر درگیر یه موضوعی باشه و نتونه بیخیال شه و تورو تو تنهایی ویرونت میکنه من اگر یک نفر رو هیچوقت نمیدیدم شاید حالم همیشه بهتر بود.
اما در ستایش تنهایی با تموم دردی که نمیکشدت اما تورو ادم بهتری میکنه اینکه شرافت رو سعی میکنی نگه داری اما میبینی کسی براش بهایی پرداخت نمیکنه اینکه سعی میکنی ادم خوبی باشی ولی ادم های خوب خیلی به چشم کسی نمیان اینکه سعی میکنی مراعات کنی و به روی کسی نیاری و عملا تمام فشار ها رو به خودت میاری شاید اشتباه باشه شاید به معنای ضعف تو باشه ولی بنظرم شجاعت میخواد اینمدلی بودن و تلاش زیاد میخواد تو دنیایی که هیشکی پشیزی به صداقت و شرافت اهمیت نمیده و اگر لباس خوب بپوشم اگر ادم پوچ اما ظاهر سازی باشم بیشتر دیده میشم سعی میکنم اینطور نباشم و البته دیوونه هم نشم .