محمدرضا مختاری·۱ سال پیشایده یک رمان ، شاید برای زمان رهاییداستانی واقعی و ایده ای که تجربه آن گران تمام شده است.
محمدرضا مختاری·۳ سال پیششاید تقصیر ما نباشه...من معمولا هر چند ماه یکبار میام و یک مطللبی تو ویرگول مینویسم و سعی میکنم حرف بزنم برام خیلی عجیبه نمیدونم شاید تو سنی هستم که اینطوره و یا…
محمدرضا مختاری·۳ سال پیشراهکار جوان ایرانی در این ایامچند وقتیه دیگه درمان های سرپایی برای احوالات هم آدمو به آرامش نمیرسونه نیومدم که بعد دوماه فقط انرژی منفی بدم و یه چیزی نوشته باشم دلم میخو…
محمدرضا مختاری·۴ سال پیشیالا خدا منتظرهنمیدونم چرا امروز فک میکردم لازمه راجع به تجربه فوق العاده درونی که امروز داشتم بنویسم میدونین آخه من معمولا حالا شاید برای تخلیه ذهن شاید…
محمدرضا مختاری·۴ سال پیشمشاوره میدهید امان هم بدهیدچند ساعتی میشه که روز چهارشنبه از سرکار برگشتم خونه و پدرم هم طبق معمول گله مند که چرا دیر وقت به خونه برگشتم و من باید توضیح بدهم که جلسه…
محمدرضا مختاری·۴ سال پیشکاش گوگلم متنهایه منو نخونه!گاهی وقتا دلم میخواد هیچ تلاشی برای اینکه متنی که مینویسم دیده بشه انجام ندمدلم میخواد واسش عکس نزارم هشتگ نزارم توضیح نزارم حتی گاها دلم م…
محمدرضا مختاری·۴ سال پیشصدای بلندگو کمه زیادش کنبرای من بلند کردن موسیقی تو ماشین مثل جنگیدنهصبجا پا میشم لباسمو میپوشمو میرم سمت کارم مردم همه ماسک زدنو پیرزن هم هنوز داره وسط چهارراه دس…
محمدرضا مختاری·۴ سال پیشتجربه کار تو یه کارخونه اما از جنس نوآوریش -تجربه از کارخونه نوآوریتحربه من ازکار تو یه فضای اشتراکی از جنس کارخونه ایش