سلام دوستان خوبم. با پستی دیگر بعد از 1 سال و 3 ماه برگشتم به ویرگول! در این بین جا داره از ویرگول تشکر کنم که باعث شد، تجربه محبوب "راه 3 ساله یک معامله گر را 3 روزه بریم" رو 10 هزار نفر ببینند. اگر 5% از بازدید کننده ها، این پست رو سرلوحه قرار داده باشند تا به الان 500 معامله گر خوب داریم که آمار خوبیست 3>
اگر این پست رو از دست دادید، جا داره که یک بار اون رو کامل بخونید.
خیلی ها میپرسن چرا شما در شبکه های اجتماعی مثله اینستاگرام، توییتر یا تلگرام نیستید؟
تجربه ای که از محیط اجتماعی معامله گران فارسی داشتم خیلی شیرین نبود. از تحلیلهای تکنیکال من درآوردی تا توییتهایی که همگی از بیرون بنظر خوشکل می آمدند اما از درون بوی تعفن!
با احترام به جامعه کریپتو فارسی، فارکس و بورس، باید بگم اگر بدنبال معامله گری از طریق شبکه های اجتماعی هستید، این محیط ها برای شما نان و آب نمیشود.
پیش از هرچه، زین پس اگر کلمه زامبی رو به کار بردم معنی آن را بدانید.
به افرادی که اقدام به تولید محتوا (تحلیل، سیگنال، فاندامنتال، پیشنهاد و...) در شبکه های اجتماعی به هر هدفی جز صلاح بینندگان میکنند، زامبی میگوییم. ویژگی های زامبی ها عبارت است از:
چیزی که شما از این زامبی ها بدست میآورید، بسته به تایپی که دارید متفاوته:
دسته افراد نوپا
دسته افراد میان رده
دسته افراد حرفه ای
اما مساله ای که باقی میماند که شاید برخی از شما با من موافق نباشید، اینه که خیلی هامون از شبکه های اجتماعی آموختیم.
محیطی سمی هست که زامبی ها، از هر ابزاری (مثلا معامله گری) برای شواف یا فروش امید و آرزو به شما، استفاده کنند. زامبی ها هیچ وقت در آن تخصص سودآوری نکردند و تنها دنبال فروش چیزی به شما هستند.
شما مسموم شده اید! به مرور دسترسی خودتون رو به اون اجتماع زامبی خیز قطع کنید و خود را سم زدایی کنید، مگر اینکه محکوم به تجربه باشید!
بنده تمام جامعه رو در یک سطح ارزیابی نمیکنم تمام صحبت من این هست اگر هم واقعا فرد غیر زامبی اون بیرون، صحبت های درستی کند شاید اون صحبت ها مناسب ساختار معاملاتی ما نباشد. یعنی یک چیز درست در یک ساختار، بدلیل ناهمگونی قرار نمیگیرد یا اگر قرار گیرد اون ساختار دچار فروپاشی میشود.
معامله گری شغلی هست که بدلیل آزادی عمل بی نهایت، ساختارهایی از اجزای بی نهایت شکل میدهد، که صرفا اجزاهای درست خارجی در اون ساختار نمیتوانند قرار گیرد.
پس با این تفاصیر باید بگویم که هیچ کسی (تکرار می کنم، هیچی کسی!) به جز خودتون نمی تونید به خودتون کمک کنید. شمایید که باید تصمیم بگیرید چه چیزی برای ساختارتون هماهنگه! درست مثه دست چین کردن میوه باید ایده ها رو دستچین کنید یا اگر نیاز به تعمیر داشت اون رو تعمیر کنید یا حتی از اول بسازید!
گاهی اوقات خود من هم احساس تنهایی میکنم هر وقت این حس در من رخ میدهد شروع به نوشتن میکنم. پس هر موقع پستی از من در ویرگول دیدید، بدونید که الان من تنهام :)
میدونم احساس ترس و تنهایی درون شما شکل میگیره. اما این ذات این شغل هست و باید اون رو قبول کنید!
من رو از حسی که بعد از مطالعه این مقاله درون شما شکل گرفت بی اطلاع نگذارید.