بیخیالِ همهچیز و همهکس.
میخواهم که توجهام فقط به تو باشد.
چرا که این روزها بسیار غریب هستی.
عجب غربتِ سخت و جانفرسایی!
به راستی که فرزند علی هستی.
چه میشود بازهم مرا بیدار کنی.
دوست دارم که دوباره در زندگیام تو را حس کنم.
دوست دارم دوباره تو را بفهمم.
عاشق آن حسِ معنویتِ توأم با اشک شدهام.
خدایا چرا نمیشود؟
دوست دارم بازهم آغوشِ مهرت را احساس کنم.
امان از این گناهان؛
امان...
گناه، راه نزدیکیِ مرا به تو بسته؛
و چقدر سخت میتوان دل کند از این دنیا؛
از این جرم و جنسِ بیمعنا و پوچ...!
خدایا خودت ما را دادرسی کن.
و به ما توفیق حرکت در مسیر درست را بده.
و نیروی معجزهآسای اشک را از ما دریغ مکن.
چه میتوان گفت؟
به راستی که بار گناهان زیاد و فرصت توبه اندک.
پس به فضل و رحمت خود، ما را ببخشای و بیامرز.
و ما را از منتظران و مسببان اصلی و خیر در ظهورِ حجت ابن الحسن العسکری قرار بده.
میدانم که حواست به من هست و هیچکدام از اعمالم بر تو مستور و پوشیده نیست؛
اما دوست دارم بیشتر از گذشته تو را در زندگیام ببینم و بشنوم و ببویم؛ همانطور که قلب یعقوب منتظر را با آوردن نشانهای از معشوقش تسکین دادی، مرا نیز به سکون و آرامش برسان.
فاصله بسیار است من هم راه را گم کردهام:
یابن زهرا راه را گم کردهایم
چهره دلخواه را گم کردهایم
ما تو را در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کردهایم
برای تعجیل در فرج حضرت، صلوات بفرستید.