برای آنکه اسم کتاب بیشعوری به گوشتان خورده باشد، لازم نیست که حتما خورهی کتاب باشید! این کتاب آنقدر پرفروش و نامآشنا است که حتی اگر در حال رد شدن از خیابانی چشمتان به ویترین یک کتابفروشی افتاده باشد، حتما کتاب بیشعوری را با آن طراحی جلد بامزهاش (نقاشی مشهور جیغ اثری از نقاش نروژی ادوارد مونک) دیدهاید!
خاویر کرمنت نویسندهی این کتاب ترجیح داده است تا این کتاب را یک راهنمای کامل و شخصی برای مواجهه با بیشعوری و درمان آن بداند! از طرفی دیگر خاویر کرمنت با لحنی اغراقآمیز این بیماری (بیشعوری) را خطرناکترین بیماری دانسته که جامعهی بشریت تاکنون با آن درگیر شده است!
کتاب بیشعوری یک کتاب غیرجدی، غیرروانشناسی و جالب است که با نگاهی جذاب و طنازانه سعی کرده به افرادی بپردازد که در اغلب موارد سر و وضعی شسته رفته، جایگاه اجتماعی مقبول و تحصیلات خیرهکنندهای دارند، اما با اعتماد به نفس کامل به حریم و حقوق دیگران تجاوز میکنند و آگاهانه آنها را آزار میدهند.
پپیشنهاد ویژه : خرید کتاب بیشعوری با تخفیف ویژه ?
خاویر کرمنت نویسندهی این کتاب است. او کتاب بیشعوری (Asshole no more) را در یکم سپتامبر ۱۹۹۰ (بیش از سی و دو سال پیش) منتشر کرد. ماجرای نوشتن این کتاب از شب تولد خاویر کرمنت شروع شد، درست وقتی که هیچ کس به جز خود او، همسر و فرزندانش حاضر به شرکت در جشن تولد او نبود!
کرمنت در چهل سالگی متوجه شد که یک فرد متوقع، حق به جانب و طلبکار است که باعث شده تمام دوستان و آشنایانش یا با او قطع رابطه کنند یا از دیدن او اجتناب کرده و یا مثل اعضای خانوادهاش (شامل همسر و دو پسرش) او را به سختی در اطراف خود تحمل کنند!
خاویر کرمنت وقتی فهمید که خودش یک بیشعور در لباس و موقعیت آدمهای درست و حسابی است و باید فکری به حال این شرایط کند که زندگی ضربه و سیلی بعدی را برای او آماده کرده بود! اینجا بود که پسرش به جای اینکه در مسیر تحصیلی و شغلی که خاویر برای او تعیین کرده بود، برود راه نافرمانی را در پیش گرفت و راهی مدرسهای نظامی شد و بعد هم در نیروی دریایی مشغول به کار شد!
ظاهرا این ضربه کاملا به جا، به موقع و درست زده شد بود، چرا که یکی از مشهورترین و پرفروشترین کتابهای دنیا بعد از آن خلق شد! به این شکل کتاب بیشعوری به عنوان یک راهنمای خوشخوان برای تغییر آدم عوضیهای به ظاهر موقر و همچنین قربانیهای آنها نوشته و منتشر شد!
خاویر کرمنت درمورد کتابش این طور توضیح داده است که این کتاب را هم برای بیشعورها نوشته تا بدانند چه قدر زندگی کردن با آنها طاقتفرسا است و در نهایت هم تنهایی آنها را در خود خواهد بلعید.
همچنین برای عذرخواهی از تمام کسانی که او با توقع بیجا و حق به جانبیاش موجب رنجششان شده، نوشته است. بنابراین زبان زهرآگین، طنز نیشدار و لحن درمانکنندهی آن هم برای شفا دادن آدمهای بیشعور (بخوانید قلدر، زباندراز و نفرتانگیز) مناسب است و هم برای اینکه قربانیهای آنها را به سمت تغییر وضعیت موجود مشتاق کند، کفایت میکند!
کتاب بیشعوری در ایران بارها به دست مترجمهای مختلف ترجمه شده است. این کتاب نسبتا طولانی است، اما خواندن آن ابدا حوصله را سر نمیبرد! برای این که خواندن این کتاب هشتصد صفحهای برای مخاطب راحتتر شود در ایران در چند جلد منتشر شده است.
محمود فرجامی در سال ۱۳۹۸ این کتاب را برای اولین بار به فارسی ترجمه کرد و در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار داد. او گفته بود که اگر از این کتاب خوششان آمد به اندازهی پول یک پیتزا را میتوانند برای او واریز کنند. مدتی بعد این کتاب مجوز انتشار در ایران را دریافت کرد و کمی بعد این کتاب با ترجمههای مختلفی منتشر شد.
بزرگترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است، بلکه این است که چرا بیشعورها را اینقدر گستاخ و منفور آفریده است.
سراسر زندگی آدم بیشعور، عشق ورزیدن است، منتها به خودش.
همچون هر اعتیادی، بیشعوری هم در طول زمان، عوارض جبرانناپذیری بر نیروی حیاتی انسان بهجا میگذارد.
در بخشی از کتاب بیشعوری: راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت میخوانیم:
امروزه اعتراض اجتماعی نسبت به بیعدالتی مد شده است. ابتدا شما خواهید فهمید که جامعه چگونه شما را از چه نظر محبوبش کرده است، روانشناختی یا اجتماعی!
سپس شما اعتراض کرده و اعلام میکنید که خواستار آزادی هستید.
اغلب مردم بهدنبال یافتن جواب منطقی نیستند. عجیب این است که آنها به تبلیغات و شعارهای خودشان هم باور ندارند و به همین دلیل بدون آنکه به آزادی برسند، به اعتراضهای خود ادامه میدهند؛ البته این با کاری که انجام میدهند، مغایرتی ندارد. در بسیاری از موارد «آزادی» در ضمیر ناخودآگاه بیشعور وجود دارد.
پیتر لیلی در مقالهی خود بهنام «فریاد بیشعورها» ریشهی فعالیتهای مدنی بیشعورها را از عربدههای انسان عصر جدید تا بمبگذاری
آنارشیستی قرن نوزدهم تا جنبشهای اعتراضی زمان حال دنبال میکند.
پذیرش اعتراضها بهعنوان حق مدنی میتواند تهدیدی بزرگ باشد که جامعه، در حال حاضر بیشعورها را پذیرفته است.
حقایق زیادی در این هشدار وجود دارد. گروه بسیاری از مردم پیش میآیند و اعلام میکنند: «من بیشعور هستم!»
آنها در تظاهرات اعتراضی سال 1960 قدم در مسیر بیشعوری گذاشتهاند.
مقدمه
بخش اول: بیشعور کیست و چگونه ممکن است یک نفر بیشعور باشد
فصل اول: سرگذشت فِرِد
فصل دوم: دیگر سرگذشتها
فصل سوم: تعریف بیشعوری
فصل چهارم: ماهیت بیشعوری
فصل پنجم: شدت بیشعوری
بخش دوم: انواع بیشعورها
فصل ششم: بیشعور اجتماعی
فصل هفتم: بیشعور تجاری
فصل هشتم: بیشعور مدنی
فصل نهم: بیشعور مقدس مآب
فصل دهم: بیشعور عصر جدید
فصل یازدهم: بی شعور دیوان سالار
فصل دوازدهم: بیشعور بیچاره
فصل سیزدهم: بیشعور شاکی
بخش سوم: وقتی جامعه بیشعور میشود
فصل چهاردهم: تجارت به مثابه بیشعور
فصل پانزدهم: دولت به مثابه بیشعور
فصل شانزدهم: بی شعوری به مثابه مذهب
فصل هفدهم: خواندن، نوشتن و بیشعوری
فصل هجدهم: بیشعوری در رسانه؛ یک اپیدمی واقعی
بخش چهارم: زندگی با بیشعورها
فصل نوزدهم: کار کردن با بیشعورها
فصل بیستم: وقتی یک دوست بیشعور است
فصل بیست و یکم: ازدواج با یک بیشعور
فصل بیست و دوم: بیشعور مادرزاد
فصل بیست و سوم: فرزندان والدین بیشعور
بخش پنجم: راهِ نجات
فصل بیست و چهارم: مسیر بازسازی و درمان
فصل بیست و پنجم: وسایل درمان
سخن پایانی
« منبع : متا بوک »