ویرگول
ورودثبت نام
مأوا مقدم
مأوا مقدم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

خورشید من

بچه که بودم همش دوست داشتم خورشید رو لمس کنم، از بزرگترا شنیده بودم چند کیلومتری خورشید اونقدر داغه که سنگ هم بیاد جلوش آبش میکنه! منم که اونقدر کنجکاو و شیطون بودم که دوست داشتم همه چیز رو تجربه کنم. هرموقع خورشید رو میدیدم آب شدن جسمم رو جلویش تصور میکردم.

این فانتزی تا همین چند روز پیشا همراهم بود!

بالاخره این حس رو تجربه کردم و متوجه شدم یه چیزی داغ تر از خورشید وجود داره که به جای جسم تمام احساس منجمد شده‌ی قلب رو آتیشی میکنه. دقیقا همون وقتی که بوسه‌ی من به پیشونی تو ساطع شد.

و حالا پیشونی تو خورشید منه☀️♥️

?مأوامقدم

مأوا مقدم
مأوا مقدم

واا


مأوا مقدمدلنوشتهدلنوشته عاشقانه
| شاعر | نویسنده | داستان نویس |
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید