شک ندارم که تسخیر شدهام
تصرف شدهی چَشم و مطیعِ نگاهش شدهام
افسون و پریشون، گرفتارِ فرطِ چشمانش شدهام
تسلیم و سَلاسَتِ پندارش شدهام
رام شدهام، فرمان پذیرِ گفتارش شدهام
دلداده و دلباختهی کردارش شدهام
غرقِ دریای ژرفِ خیالش شدهام
سودا شدهام، آوازِ شبهایش شدهام
پناهِ قلبم و مأوای عشقش شدهام
من شک ندارم که عاشق شدهام
مأوامقدم