مرتضی یوسفی‌مقدم
مرتضی یوسفی‌مقدم
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

از قفسه‌های کتاب بیزارم

از قبلاًها یادم می‌آید که وقتی مدرسه می‌رفتیم، یک عامل، بسیار اذیت‌کننده و تحقیرآمیز بود. این‌که کسی برای درسی زیاد مطالعه کرده ولی نمره‌ی کمی گرفته باشد. یا اگر دو نفر نمره‌ی یکسانی می‌گرفتند، او که تلاش بیش‌تری برای کسبِ نمره کرده بود، افتخار کم‌تری نصیبش می‌شد. (انگار از کودکی یاد می‌گرفتیم که به صفات ارثی و ذاتی ارزش والا‌تری بدهیم.)

برای ناظران خارجی،‌ نسبت هزینه‌ی صرف‌شده برای این‌ آزمون در مقایسه با نتیجه‌ای که حاصل می‌شد اهمیت ویژه‌ای داشت. این‌که چقدر خوانده باشی و چه نمره‌ای در آخر روی کارنامه‌ات ثبت می‌شود، می‌توانست عامل اضافه‌ای برای تحقیرت باشد.

یادم هست وقتی که دوستم داشت از تعدد کتاب‌های کمک‌درسی خودش (گاج، قلم‌چی و ... ) یاد می‌کرد، شرم خاصی روی چهره‌اش خیمه زده بود. چون می‌دانست جمعِ دوستان از نمره‌هایش خبر دارند و حتماً از خودشان می‌پرسند: «این‌همه کتاب خوندی و نمره‌ت اینه؟»

در زمان مدرسه، معیاری که عیار هر دانش‌آموز را مشخص می‌کرد، نمره‌ای بود که کارنامه‌اش را سیاه کرده بود. و این نمره، در چشم اطرافیان با تلاشی که برای کسبش کرده بود، وزن دیگری می‌گرفت. انگار نسبت وارونه داشت.

امروز که از مدرسه و دانشگاه فارغ شده‌ام، نمره نیست که عیار من را مشخص می‌کند. بلکه خودم و شخصیت خودم هستم. و خصیصه‌ای که به شخصیت من وزن می‌دهد،‌ تلاش‌های پیوسته‌ای‌ست که برای صورت‌بندی ماهیت خودم انجام می‌دم.

من از نشان دادن قفسه‌ی کتابم به دیگران شرم دارم؛ چون می‌دانم که آن‌ها از خودشان می‌پرسند: «این‌همه کتاب‌ خوندی و این‌جوری هستی؟»

دیگران انتظار دارند، اگر کتاب «حاج‌آخوند» در قفسه‌ی کتابم هست، یک عالِمِ خاکی و متواضع باشم.
اگر «سلام بر ابراهیم» گوشه‌ای از طاق‌چه را اشغال کرده، جوانمردی را در رفتارم ببینند.
اگر «گلستان سعدی» را لای کتاب‌هایم می‌بینند، باید رفتارهای بچه‌گانه و نابخردانه را کنار گذاشته باشم.
نمی‌شود کتاب «حرکتِ» عین-صاد را داشته باشم و اسیر اسلام راکد باشم؛ یا «لبه‌ی تیغ» سامرست موآم نتوانسته باشد در رضایت‌گزینیِ من تاثیری بگذارد.

کسی که کتاب می‌خواند، اما رشد شخصیتی پیدا نمی‌کند مثلِ:
درختی است که میوه نمی‌دهد.
مثل نوجوان خوش‌خوراکی‌ست که رشد کافی را ندارد.
مثل زنبوری است که توان عسل دادن ندارد.

من از قفسه‌های کتابم بیزارم. چون این قفسه‌ها گستاخانه‌تر از همه‌کس بی‌بار بودن و بی‌حاصلی‌ام را فریاد می‌زنند.

یا نباید قفسه‌ها را به کسی نشان بدهم، یا باید بیش‌تر به فکر میوه‌دادن باشم.

شما به عمل به آن‌چه می‌دانید محتاج‌ترید تا به دانستن چیزهایی که نمی‌دانید.
امام علی(ع)

یا حق!


پیشنهاد من:

https://virgool.io/arvatt/note-il0davhrnwma


کتابشوآفخودشناسیموفقیتتربیت
شرمندهٔ جانان ز گران‌جانیِ خویشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید