Nahid Taherian
Nahid Taherian
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

سختی های تدریس در دانشگاه 2

قسمت اول این نوشته را می توانید در اینجا بخوانید.

بی علاقگی و بی انگیزگی دانشجویان. در دانشکده ای مشغول به کار شدم که خیلی از دانشجویان نه از روی علاقه بلکه به اجبار رتبه کنکور، رشته را انتخاب کرده بودند. کاملا برعکس من و دوستانم که با وجود رتبه های بالا و امکان قبولی در تمامی رشته ها، آن رشته را انتخاب کرده بودیم. بنابراین درک طرف مقابل آسان نبود. تعداد زیادی از دانشجویان به دنبال تقلب در امتحان، پیدا کردن پاسخ تمرینات از اینترنت و انجام پروژه هایشان توسط دیگران بودند و جالب این که این را زرنگی می دانستند. نوع رفتاری که اصلا برایم آشنا نبود. دوستان دوران تحصیلم هیچ یک اینطور نبودند. ما اگر تمرینی را خودمان انجام نمی دادیم تحویلش نمی دادیم و مسئولیت عواقبش را به عهده می گرفتیم. نه می دانستم و نه آموزش دیده بودم که چطور برخورد کنم. مثل دانشگاه های مطرح دنیا نرم افزار کشف تقلب نداشتیم که بار مسئولیت برخورد با این موارد از دوش من برداشته شود.

Credit: dreamstime
Credit: dreamstime

بار زیاد وظایف آموزشی بدون دریافت پاداش مادی و معنوی. در دانشکده ما کلاس حل تمرین هم بر عهده استاد بود. دانشجوی تحصیلات تکمیلی نداشتیم و حتی گرایش هایی هم که داشتند، از نظر مسئولان دانشکده، دانشجویان کارشناسی و ارشد صلاحیت اداره کلاس حل تمرین را نداشتند. این وضعیت تا چند سال برقرار بود. نتیجه این که مسئولیت طرح و تصحیح تمرینات و پروژه های کلاسی، کوئیزها و امتحانات تماما به عهده استاد بود. من یکباره با وظایفی مواجه شدم که وقت زیادی از من میگرفت و از آن طرف نه استعدادهایم را شکوفا می کرد، نه با خواسته هایم همخوانی داشت و نه پاداشی دریافت می کردم. این که برای یک درس بارها کوئیز بگیرید یا چند سری تمرین بخواهید امتیازی به شما اضافه نمی کند. یعنی این که از نظر وزارت علوم ارزش چندانی ندارد. برخی دانشجویان هم به جای استفاده از فرصت جهت یادگیری و تلاش بیشتر، بیشتر تلاششان را در جهت تقلب و کپی از یکدیگر متمرکز می کردند و در نتیجه در زمان تصحیح تمرینات هم پاداش معنوی دریافت نمی کردم. این که به کسانی تدریس کنید که آگاهانه آن رشته را انتخاب کرده اند (مثل خیلی رشته های فنی دانشگاه های برتر) تفاوت دارد با تدریس در چنین جوی که مهارت های خاص خود را می طلبد. همه ی این ها را بگذارید کنار مراجعات و تماس های بعد از امتحانات که واقعا آرزو می کردم وقتم برای کارهای مفیدتری صرف شود.

  • موظفی اساتید در دانشگاه های دولتی 10 واحد است. در دانشکده ما به امثال من که تازه وارد بودیم و ارتباطاتی هم با اساتید قدیم دانشکده نداشتیم، نه اجازه تدریس دروس تحصیلات تکمیلی و نه اجازه راهنمایی دانشجویان تحصیلات تکمیلی داده می شد تا به این ترتیب بخشی از موظفی کاهش یابد. نتیجه این که در هر ترم موظف به تدریس حداقل سه درس متفاوت بودیم. حال در نظر بگیرید آماده کردن این درس ها که معمولا در سالهای اول تدریس جدید هم هستند، بعلاوه مسئولیت حل تمرین آن ها چه بار سنگینی است. همه این ها را بگذارید کنار این که از نظر آیین نامه وزارت علوم مهم ترین بخش امتیازی، امتیاز پژوهشی است. وزارت علوم با آیین نامه اش به شما تلقین می کند که باید بیشتر وقت شما به عنوان عضو هیات علمی به کارهای پژوهشی بگذرد. این را مقایسه کنید با خارج از کشور که اساتید در ترم یک یا دو درس ارائه می دهند آن هم با کمک تیم تدریسیار برای طراحی سوالات و تمرینات و رفع اشکال و تصحیح و غیره.

قسمت سوم این نوشته را در اینجا بخوانید.

آکادمینارضایتی شغلیتدریسدانشگاه
عاشق رشد و یادگیری, در تلاش برای حفظ تعادل در زندگی، دوستدار ورزش و طبیعت و دوچرخه سواری، در تلاش برای یافتن معنای زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید