Nahid Taherian
Nahid Taherian
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

متخصص عمومی یا متخصص مهارت 1

امروز 22 اردیبهشت 1401 اولین جلسه دوره مدیریت محصول مدرسه بوژان بود. با یکی از هم‌دوره‌ای ها صحبت می‌کردم. راجع به این می‌گفتند که در مسیر شغلی خود، هر چه بار خورده بود، برداشته‌اند و نگرانی‌هایی داشتند. اولین نگرانی ایشان این بود که در این تجربه شغلی اخیر، محل کار خود را از یک سازمان بزرگ به یک استارتاپ تغییر داده بودند و نگران بودند دیگر مثل قبل نتوانند به راحتی در یک سازمان بزرگ دیگر جذب شوند. دومین نگرانی ایشان مربوط به عنوان شغلی کمیابی بود که در این استارتاپ داشتند و برای اکثر مخاطبان ناآشنا بود. اعتقاد داشتند که عنوان شغلی فرد در فرایند جذب و کاریابی مهم است و داشتن شغل چندوظیفه‌ای و مبهم که اقتضای بسیاری استارتاپ‌هاست، امنیت و آینده شغلی را به خطر می‌اندازد.
فکر می‌کردم فقط خودم هستم که درگیر این مسئله هستم. اول از همه، دیدن دیگری با همین دغدغه‌ها، حس خوبی به من داد. در این یک سال که مسئولیت هدایت دایوتک بر عهده‌ام بود، به ناچار و به اقتضای شرایط و با تحمل فشار روانی، از مسیر فنی دل کندم و من هم هرچه بار خورد انجام دادم. بعد از هر ایده‌ای که به ذهنم آمد، اول از خودم پرسیدم که آیا می‌توانم اجرای آن را به یکی از نفرات تیم محول کنم؟ و وقتی جواب نه بود، خودم آن را انجام دادم. و دامنه و تنوع چنین فعالیت‌هایی روز به روز بیشتر و بیشتر شد. حتی جاهایی انجام وظایف از عهده نفرات تیم بر می‌آمد، اما احساس کردم حالشان با انجام آن‌ها خوب نخواهد بود و کاملا متناسب با شخصیت و روحیه آن‌ها نیست؛ در این موارد هم انجام کار را به خودم واگذار کردم. خیلی کارها کردم که شاید چندان با روحیه و شخصیتم سازگار نبود، یا لااقل آن زمان اینطور فکر می‌کردم.
کم کم به یک تعریف از مدیریت رسیدم: مدیر کسی است که تمام کارهایی را انجام می‌دهد که هیچ کس دیگری در تیم انجام نمی‌دهد‌. کسی در تیم ما مارکتینگ و شناسایی بازار انجام نمی‌داد، کسی شبکه‌سازی برای معرفی تیم به فضای مشتریان انجام نمی‌داد، کسی به استراتژی و مدل کسب و کار فکر نمی‌کرد، کسی وظیفه رسمی تیم‌سازی و توجه به حال نفرات تیم را نداشت، کسی مسئول بهینه‌سازی فرایندهای تیم و اجرای نرم و بهینه کارها نبود، کسی نبود که حواسش به روحیات و استعدادها و نقاط قوت بچه‌ها باشد و متناسب با آن وظایف را تقسیم کند، کسی مدیریت پروژه و تنظیم نامه‌های رسمی و پیگیری پرداخت‌ها را انجام نمی‌داد. همه این وظایف را به عهده گرفتم و انجام دادم. علاوه بر این‌ها، تسک‌های از جنس اپراتوری و غیر مدیریتی هم بود که یا نفرات تیم دانش و تجربه انجام آن را نداشتند و یا احساس می‌کردم خیلی دوست ندارند و در نتیجه خودم انجام دادم.
در تمام این مدت این سوال در پس ذهن من هم بود که تکلیف مسیر شغلی من چه می‌شود؟ آیا دارم به یک همه کاره و هیچ کاره تبدیل می‌شوم؟ می‌دانستم که اگر کمی دیگر بگذرد و مدت بیشتری از فعالیت‌های یک نیروی تخصصی داده فاصله بگیرم، در صورتی که روزی بخواهم شغلم را تغییر دهم، دیگر مثل قبل نخواهم توانست برای موقعیت‌های شغلی تحلیلگر داده، متخصص علم داده، متخصص یادگیری ماشین، کارشناس هوش تجاری و … اقدام کنم؛ و حداقل این که سریع اتفاق نمی‌افتد و باید چند ماه زمان بگذارم تا به نقطه قبلی برسم و از آن‌جا ادامه دهم.
در نوشته بعدی بیشتر به این موضوع می‌پردازم.

جنرالیستمسیر شغلی
عاشق رشد و یادگیری, در تلاش برای حفظ تعادل در زندگی، دوستدار ورزش و طبیعت و دوچرخه سواری، در تلاش برای یافتن معنای زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید