ویرگول
ورودثبت نام
Naghmeh.Ilbeigi
Naghmeh.Ilbeigiنظرتون راجع به سفر به مغز یک انسان آشفته با کمی خواندن چیست؟
Naghmeh.Ilbeigi
Naghmeh.Ilbeigi
خواندن ۵ دقیقه·۷ ماه پیش

چی شد که اینطور شد؟!

سلامی گرمممم به همگی! البته نمی دانم اینجا چه کسانی مرا می شناسند. بگذارید کمی خودم را معرفی کنم. شما را دعوت می کنم به دیدن این فیلم، آنچه گذشت و حال و آنچه خواهید دید!

عکس رندوم! مدیون هستید فکر کنین عکس های نامرتبطت می ذارم!
عکس رندوم! مدیون هستید فکر کنین عکس های نامرتبطت می ذارم!

آنچه گذشت

ورود به ویرگول:

من از سن 11 سالگی در این سایت شروع به فعالیت در سایت ویرگول کردم. ویرگول اولین فضای مجازی بود که به آن وارد شدم. بعدا متوجه شدم مادرم مانند جاسوس ها، اکانت فیک زده بود و حسابی مرا دنبال و نقد می کرد. و این را حدود چند ماه پیش متوجه شدم!

اول از همه شروع کردم به نوشتن معرفی کتاب و فیلم! البته چه انتظاری از یک عدد بچه دارید که تازه سنش دو رقمی شده؟! خلاصه الان که به متن هایم نگاه می کنم، واقعا می خواهم آب بشوم بروم توی زمین!

بعد از آن تصمیم گرفتم یک مجموعه داستانی با عنوان " دنیای عجیب" منتشر کنم که عملا زائده قوه ی تخیلم بود. ایده ی کلی خوب بود، اما طرحش را خوب اجرا نکردم. از آن طرف این مجموعه داستان طرفدار های پیدا کرد که الان که الان است شرمنده ی آنها هستم.

حتی برای جذب مخاطب از آدم ها خواستم شخصیت های خودشان را بسازند تا وارد داستان بکنم!

اما من دیگر آن ادبیات نوشتنی که قبلا استفاده می کردم را الان ندارم و ترجیح می دهم روی ایده های بهتری وقت بذارم.

داستان این اکانت چیست؟

من زمانی که به کلاس ششم رسیدم، با خودم گفتم دیگر بهتر است خودم را جمع جور کنم و مثلا درس بخوانم. نشستم و کلی نمونه سوال در این اکانت می گذاشتم و برنامه داشتم حسابی درس بخوانم. آره، چقدر هم بلد بودم!!

خلاصه ماجرا چنین پیش رفت که مدتی طولانی به ویرگول سر نزدم. به دو دلیل، یک حواسم پرت می شد و ایده ی داستانی نداشتم همچنین دنیای عجیب را نمی دانستم چه گلی بر سرش بگیرم، دو رمز اکانتم را فراموش کرده بودم و فقط با اکانت گوگل بلد بودم وارد بشوم. از آن طرف از شانس گند من، ویرگول مشکلی برایش پیش آمده بود و اجازه نمی داد با اکانت گوگل وارد بشوید! از شانس مزخرف من هم ایمیل مادر من که با آن اکانت اصلی را می گردانم، دچار مشکل اساسی شده بود.

زمان حال!

نغمه هستم، در حال حاضر 15 سال بیشتر ندارم. امسال قرار است به دنیای دوره ی دو پا بگذارم و نمی دانم قرار است چه اتفاقاتی برایم بیفتد! فقط خدا می داند! دوست دارم در دنیای بچگی ام بمانم، هر چقدر بزرگتر می شوم بیشتر احساس نیاز می کنم که می خواهم خود قدیمی ام را در آغوش بگیرم و یک دل سیر گریه کنم. به او بگویم چه کاری بکند یا نکند! چه نغمه ای باشد و چه نغمه ای نباشد!

الان در عجیب ترین وضعیت خودم قرار دارم، چه زود بخوابم، چه دیر بخوابم، همش خوابم می آید! انگار توسط یک جادوگر طلسم شده ام و کلا خسته ام. همیشه هم جدیدا سر زنگ اول چشم هایم نیمه بسته است!

پدیده یا نفرینی به نام گوشی از سال پیش وارد زندگی من شد و به کل مرا تغییر داد. هنوز هم گیج می خورم راجب به اینکه چه بگویم، چه کسی هستم، چه کاری بکنم و چه تصمیماتی بگیرم. اما خب تجربه های جدیدی به دست آوردم و نسبت به قبل دست و بالم پر تر است.

انگار فهمیده ام که همه چیز گل و بلبل نیست و آدم هایی با رفتار و طرز فکر بد فقط مال قصه ها نیستند، بعضی از آنها در کنار ما زندگی می کنند. اینکه چطور با هر آدمی برخورد کنیم هم راه و روش خودش را دارد!

الان هم که افتادم روی آن دور هزیان گویی که گویی مواد و دخانیات می کشم! امیدوارم این خستگی عجیب هرچه هست، زودتر جسم و جانم را ترک کند! من نیاز به یک باتری شارژ دارم.

و خلاصه این است، نغمه ی الان!

نغمه ی گیج و عجیب که در دنیای دیگر است و دوست دارد مردمان بخندند.

آنچه خواهید دید!

و حالا به این نتیجه رسیدم! داستان ها و رمان ها از این چیز میز ها را در اکانت اصلی ام بنویسم.

از این طرف هم، انگار دل نوشته هایم، آنچه می گذرد در ذهن و افکارم و دقدقه هایم را بنویسم. انگار اینجا پاتوق امن من باشد که هرچه می خواهم بگویم. و هرکسی که دلش می خواهد بیشتر با شخص نغمه و طرز تفکر او آشنا بشود اینجا چرخ بزند و مطالبی راجب به من بخواند. حتی گاهی دلم می خواهد بیایم و غر بزنم، و دل نوشته هایم را منتشر کنم. از زمین و زمان عیب و ایراد بگیرم و گاهی هم از خوشحالی های بی دلیلم بگویم. حتی می توانم در مورد عصبانیت های بی منطقم با شما صحبت کنم.

پست های درسی را که قبلا گذاشته بودم، حذف کردم. بجز چندین پست رندوم را گذاشتم بماند، تا خاطره بشود.بله ، درست متوجه شدید، من از آن دسته آدم های هستم که هر خرت و پرتی را نگه می دارم!

خلاصه خیلی دوست دارم با هم گفتگو داشته باشیم، بحث و مشاجره کنیم، با دیدگاه های متفاوت شما در مسائل متفاوت آشنا بشوم و حتی کار به جایی بکشد که سعی کنیم استلال بیاوریم و همدیگر را قانع کنیم. چه کسی می داند؟ شاید در آخر هیچ کدام ما قانع نشدیم!

و در آخر مشتاق آشنایی با تک تک شما!

موفق باشید، ن.ا

اکانت اصلی و داستان نویسی:

https://virgool.io/@naghmeh.Ilbeigi

اکانت فرعی و دل نوشته های خودم:

پی نوشت: البته هنوز خیلی بهش رسیدگی نکردم، باید حسابی آب و جاروش کنم! بهش برسم بعد تشریف بیارید! فقط پست های که مثلا خیلی بچه تر بودم نوشته بودم رو نگه داشتم محض خاطره!

https://virgool.io/@ilbeiginaghmeh


دل نوشتهداستان نویسیشروع نوشتنویرگول
۲
۰
Naghmeh.Ilbeigi
Naghmeh.Ilbeigi
نظرتون راجع به سفر به مغز یک انسان آشفته با کمی خواندن چیست؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید