نغمه رستگار
نغمه رستگار
خواندن ۱ دقیقه·۷ سال پیش

و شاید بازگشت به نوشتن

بعد از مدت‌ها تصمیم گرفتم که دوباره برگردم به نوشتن

بعد از سال‌ها وبلاگ‌نویسی و ازبین بردن تک‌تک‌ اون‌ها و شاید حتی اون‌دوره‌ و روزهای خودم، انگار

که دوباره تمنای همیشگی نوشتن برام زنده شده و جون گرفته .

الان که فکر می‌کنم خیلی فرق کردم با اون روزگارم .

شفاف‌ترم با خودم و به‌عبارتی تا حدودی می‌دونم با خودم چندچندم.

خب معلومه که نمی‌تونم ادعا کنم کاملا، اما قطعن شفاف‌تر از روزهای تلوتلو خوردن چند سال پیشم .

چه چیزی بیش از همه در من تغییر کرده ؟

خیلی وقت‌ها این سوال رو می‌پرسم از خودم؛ و پاسخ ؟

" توانایی مشاهده‌گری و پذیرش "

فکر می‌کنم که قسمت زیادی از پذیرش هم البته از مشاهده‌گری حاصل شد در طی این چند سال اخیر و سکوت و البته از تجربه‌های خودم .از تجربه‌هایی که زندگی‌شون کردم .

شاید بتونم بگم بیش از همه‌چیز به مشاهده‌ی خودم پرداختم و دریافتم که چقدر برای خودم هم گاهی عمیق و ناشناخته می‌تونستم باشم .

یه‌روزهایی از خودم رو تو خیالم خط زدم و دوباره با سناریو و آگاهی امروزم نوشتم و یه‌روزهایی رو هم فهمیدم انتخابم همین بوده و حتی اگه برگردم به اون‌روزها باز هم همون کار رو خواهم کرد .

این‌روزها سبکبارترم از سال‌های پیش ! می‌دونم با خودم چندچندم ! گرچه که پایان سال همیشه برای من مصادفه با خونه‌تکونی یک‌سال فکر و خیال و آرزوها و کارهای کرده و ناکرده اما آرومم .

و راستش به نظرم دستاورد خوبیه !

نوشتنبازگشتتغییرروزگارنویسینخنویسی
پرسه‌نگار معاصر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید