ویرگول
ورودثبت نام
احمد نهازی
احمد نهازی
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

پدرم، بیا تا باشیم، قوی و مستحکم...



بیا دردها را بگذاریم کنار، سفره جدیدی باز کنیم، کنار یکدیگر بنشینیم. از حال و هوای بارانی بگوییم. از درختان سر سبز، بیا تا آخر این بهار زیبا و پر باران، همچون درخت پر شکوفه، صورتی شویم. صورتی بمانیم. بیا بهار را در وجودمان زنده کنیم. بیا مثل تابستان های گذشته، عصر ها نزدیک غروب، کنار هم هندوانه بخوریم. یادت می آید همیشه آن روزهای گرم تابستان با چند هنداونه داغ دلمان را خنک می کردی؟ حالا بخند، تا که دوباره شاد شویم. بیا دیگر درد نکشیم. ناله نکینم. بیا خوب باشیم. مثل آن روز ها. بیا کوله پشتی بیماری را ببندیم بیاندازیم پشتش و راهی اش کنیم در جایی غیر از اینجا. پدرم، بیا تا باشیم... قوی و مستحکم، تا کسی یا چیزی نتواند دلمان را بلرزاند.

احمد نهازیپدرشفای عاجلگرمای دل
احمدم، کسی که حرف ها دارد برای گفتن اما...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید