ویرگول
ورودثبت نام
ناآرام 🌱
ناآرام 🌱
ناآرام 🌱
ناآرام 🌱
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

دلشوره

امروز ۱۸اسفند ۱۴۰۳

الان ساعت ۸:۲۴صبح است….

نمی‌دونم چرا بیدارم ،اضطراب اینک فردا چی میشه رو دارم…

دوست دارم بخابم ،ک فردا به سه تا امتحانم برسم ولی نمی تونم همش دلشوره یک چیزی رو دارم

حس میکنم اتفاقی میوفته….

کاش می دانستم از چه چیزی دلشوره دارم ولی می دانم که عین کسی که وایتکس خورده ،جهان درونیم اشوبست .

شاید از ترس آن یک دونه پسری باشد که سه سال از عمرم را پایش ریختم آخرم گناهش را گردن نگرفت ،با حرف هایش چنان مرا گناه کار جلوه داد که با اینکه خودم تنها شاهد قضیه بودم به چشم هایم و احساسم ک در آن لحظه خورد شد، شک کردم. شاید بخاطر اون باشد.

شاید ترس برگشت و تهدید های او باشد…

شاید هم ترس اینک نتوانم بهترین باشم و امید پدرم را نا امید کنم .شاید بخاطر اینکه دلم میخواهد پدرم در خلوتش با خودش بگوید، این دختر می تواند !و از من تحسین کند و در دلش از من راضی باشد.

حس میکنم دلشوره ها و حس هایم درون این تصوریر سیاه در وجودم گم شده و من قادر به پیدا کردنش نیستم کاش کسی بیاید به روشنای عشق ک با کمک او حس هایم را درون این سیاهی بیابم
حس میکنم دلشوره ها و حس هایم درون این تصوریر سیاه در وجودم گم شده و من قادر به پیدا کردنش نیستم کاش کسی بیاید به روشنای عشق ک با کمک او حس هایم را درون این سیاهی بیابم


شک دارم که بتوانم بر طرفش کنم ولی چه خوب می شد اگر تمام می شود تمام جانم را دارد میخورد دلم یک درون ارام میخواهد یک خوابی ک نگران بیدار شدنش نباشم

🌱🤍

ترسامیددلشورهاسترس
۱
۰
ناآرام 🌱
ناآرام 🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید