عشق فعف ثم مات، مات شهیدا.
چند وقت پیش که مشغول خوندن کتاب،منِ او ،بودم،برخوردم به این روایت از پیامبر.با قصه ی رضا امیر خانی جلو رفتم و عشق فعف برام توی این کتاب شد یک مسئله بزرگ تا امشب!
نمیدونم این مثال به جا باشه یا نه،درست باشه یا نه ولی ،به قصه لیلی و مجنون نظامی که نگاه مینداختم میگفتم عشق فعف همینه!
جانی ز قدم رسیده تا لب
روزی به ستم رسیده تا شب
(بخش چهل و پنجم خمسه،وفات مجنوم بر روضه ی لیلی)
لیلی برای من همیشه قابل تصور بوده،مجنون هم.میتونستم توی خیالات هرشب لیلی رو در ظاهری متفاوت متصور بشم.مطمن نیستم هنوز که عشق فعف باشی،مجنون!لیلی!
کلی برای خودم تعریف ساختم از عشق،همه آدمایی که میشناختمو با دقت نگاه کردم.اولش گفتم خب،هر آدمی که این کلمه رو شنیده باشه تصمیم میگیره یک چیز رو برای خودش به عنوان عشق تعیین کنه،مثل مادر،مثل خانواده،مثل همسر و بچه و یا اصلا یک شغل،یک خوراکی!
ولی می بینی!جنسشون خرابه.
شاید خیلی ساده باشه معنی این عشق فعف:
کسی که عاشق شود و عفت و پاکدامنی پیشه کند سپس بمیرد همانند شهید از دنیا رفته است
همانا شهید از دنیا رفته است!عجب محشری!
وسوسه انگیز نیست؟با عشق،شهیدا! ساده و سهل و دست یافتنی به نظر میرسه چون خودمونم می دونم هزار نفر روزی هزار بار از کلمخ عشق و عاشقم استفاده میکنن،خیلیام نمیرسن به این عشق،مثلا به همون خوراکی!بعد شهیدا!ببخشید که انقدر ساده برخورد میکنم!..
ملاصدار انواع عشق رو بررسی کرده ساده بگم که دونستنش هم بد نیست.
ملا میگه،عشق زمینی یا همین عشق که ما معمولیا میگم عشق در نهایت سادگی و زمینی بودن خیلی هم خوب و زیباست،حتی اگه شما عاشق زیبایی شخصی بشید!عشق مجازی و زمینی!
بعدش اقای ملاصدرا میگن که،این عشق اولیه یک راه برای گذر کردنه!پس عجیب نیست که توی دنیای ما آدما راحت از عشق میگذرن!ولی خب منظور ملا این نیست،منظورش اینه وقتی این عشق اولیه توی ذهن و جانت جا گرفت،دیگه جایز نیست که در این عشق بمانی،یعنی وقتی حالیت شد و وظیفتو انجام دادی بسه،میرسی به عشق الهی،(البته کلی تبصره و اینا داشت که منبعش رو براتون میزارم)
ولی در نهایت میرسی که به عشق که عشق نیست نهایت زیباییه!مثل همون عشقی که اهالی صوفیه بهش میرسن،اهالی ملا صدار ها.
مقصودم این نیست.
مقصود این عشق فعف چیه پس،ملا گفته این عشق فعف همون عشق پاک و بی شبهست،کا نهایتا با عشق الهی میرسه.
ولی من با خودمم چند چندم؟
خدا رو دوست میدارم،همان که صد برش دادم ،نخستین باز آیننه مکدر گشستم و خاکم نمود آخر...
کاش میشد خدا رو تصور کرد!
عشق فعف برای من،تا امشب،علی قصه ی رضا امیر خانی بود،با تمام اشتباهاتش،اخرشم شد شهیدا،درمسیر عشقااا.آدم درست و نادرست بود!
امشب ولی میخام یک تعریف کنم برای خودم از عشق!ملاصدار بشمبرای خودم!
نمیدونم امشب تا کی ادامه داره،کی من به این تعریف میرسم،ولی ممکنه امشب تا اخر عمرم طول بکشه.
هر روز بشه امشب،که شهیدا !!
چه مُدلی؟
کاش اون قدر عاقل بودم همین لحظه برات مینوشتم،عشق اینه برای من،تعریفم اینه.ولی حماقت های زندگی میان روبه روم و میگن،تو!تو میخای عشق فعف رو تعریف کنی!
تا آخر عمر یک روز از دست این حماقت ها رها میشم!و چشامو از کاسه در میارم.
امشب تا آخر عمر ادامه داره،حداقل تلاش برای پیدا کردن تعریف خودم از عشق ادامه داره!.
برام تعریف کنید!
و خدا کاش نزدیک تر بود .یا من این قدر دور نبودم.