چند صبایی است فراموش کرده ایم انسان بودن را!...
تاریخی که من ورق زدم پایانش این گونه نبود، "مردمانِ من" گرسنگی و بدبختی دوره رضا شاه را با جانِ خود خریدند، کودتا و لایحه و عهدنامه های زیادی را متحمل شدند ،اما پایان همه این ها مانند امروز ،آنقدرها برایم غریب نبود!...
آن زمان اعتراضشان را با سنگ و چوب و خون ریخته شده در کف خیابان پاسخ می دادند و حال ،حتی سکوت را با مرگ ناگهانی جبران می کنند!...
روزگاری قول و قرار ها شکسته می شد و مردم انتظاری نداشتند !اما امروز چه !؟
باز هم هشتگ بزنند و فریاد و دست اخر "انسانی"که فراموش می شود !؟
قول و قراری نمی خواهیم اما حق انسان بودن و زن بودن را به جامعه من برگدانید!...
به قول سیف فرغانی:
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد!
نرگس شیخی
دلنوشته
26/6/1401