تَر کرده ام از شنبه تا جمعه غروبم را
تَر کرده ام هرچند خشکی بسته چوبم را
از ریشه ام کَندم که مَن مِن بعد آزادم
برگشته ام با هرچه که بد کرده خوبم ر
اآیا زمان و فاصله از این درخت خشک
سرسبز خواهد ساخت پایِ در جنوبم را؟
بی حرف، بی احساس، با خنده به حرفی که
«حتماً کسی یک روز می شوید رسوبم را...»