این کتاب، داستان یک سرباز ۲۱ساله است که در یک موقعیت استثنایی برونفکنی کرده و با افرادی روبرو میشود که میگویند از سیاره دیگری هستند و به او میگویند در کلاس پنج یک راز بزرگ را به تو میگوییم .
سالها میگذرد و هیچ اتفاقی نمیافتد، سپس بعد از پنجاه سال ناگهان باز یک برونفکنی صورت میگیرد و وارد بُعد ششم شده و با همان افراد فرازمینی ملاقات میکند.
آنها میگویند کلاس پنجم تمام شد ! سپس وارد ماجراهایی میشود و آهسته او را بهسوی آن راز بزرگ هدایت میکنند ....
مطالب و رازی که هزاران سال پنهان مانده بود اکنون در این زمان که ما در آن هستیم لازم شد که فاش شود .
مطالب این کتاب شمارا به فکر فروبرده و درک میکنید از کجا آمدهاید و به کجا خواهید رفت .
اینجا فرازمینی ها به شما میگویند سفر به سیاره زمین توسط سفینه فقط یک توهم است ما در بین شما هستیم وزندگی میکنیم، توسط ناظرینمان ساکنین زمین را نظاره میکنیم.
آنها میگویند ما دوست شما هستیم .
شما که در حال نگاه کردن به این کتاب هستید آن را بازکرده و بخوانید سپس خواهید فهمید توسط یک فرازمینی نوشتهشده است با سبکی بسیار متفاوت و غیرمعمول از سایر کتابها، یک سبک فرازمینی!
آنها در این کتاب به شما میگویند سیاره زمین در مرحله خطرناکی توسط محیط زیست، ازدیاد جمعیت، ساخت سلاحهای اتمی و مخرب رهبران و سیاستمداران تشنه قدرت رسیده است .
در این زمان لازم شد فرا زمینیان خودشان را بهوضوح معرفی کنند و سعی کنند ما را از خواب غفلت بیدار نمایند .
بر طبق صحبتهای قبل بهاتفاق سیسی و ماریا وارد سیاره آنها شدیم خودم را در محوطه یک ساختمان خیلی بزرگ دیدم باران داشت بشدت میبارید ولی ما که در بُعد ششم بودیم اثری بر روی ما نداشت
در همین حین سیسی لبخندی زد و گفت تو از بَدو شروع به نوشتن این کتاب اسم مرا اشتباه مینویسی اسم من (جی سی) هست اما خیلی مهم نیست به هر حال آنهم برایم یک اسم بود.
در این حال درب ساختمان باز شد و ما داخل شدیم اول دیدم که یک سالن بود و تعدادی زن و مرد پشت یک دستگاههایی مشغول کار هستند بعد درب دیگری باز شد یک سالن نمایان شد بسیار طولانی که من آخر آن را نمیتوانستم ببینم این سالن بسیار منظم توسط دیوارهای شیشهای تقسیمبندی شده بود و در هر اتاق شیشهای یک نفر پشت یک دستگاه بود و جلو او یک مانیتور بزرگ قرار داشت و پشت مانیتور یک محفظههایی بود که داخل هرکدام یک نفر دراز کشیده و بازوهایی به هردو طرف سر و یک بازو بر روی شکم آنها نصب بود.
این اتاقکها قابلشمارش نبود جی سی گفت اینها همه توسط این بازوها به بُعد ششم انتقال دادهشده و هرکدام یک مأموریتی دارند و در یک موقعیت مناسب در این مورد توضیح میدهیم، من میدیدم که درب بعضی از این محفظهها باز میشد و بازوها کنار میرفت و اشخاص داخل آنها بیرون میآمدند و اشخاص جدیدی وارد آن میشدند بعد متوجه آن مانیتور سهبعدی شدم که جلو ناظرین قرار داشت، میدیدم که بعضیها شهرهای ما را نشان میدهد بعضی از آنها داخل ساختمانهای بزرگی را نشان میداد و افرادی که در آنجا بودند دقیقاً مردمان کره زمین بودند ماریا گفت این فیلم و تصاویر توسط چشمها و گوشهای این افراد ارسالشده و ناظرین همهچیز آنجا را مشاهده و میشنوند و ضبط میکنند من گفتم تعداد اینها چند نفر هست گفتند در هر شهر بزرگی واقع در سیاره ما یک سالن به همین بزرگی وجود دارد که در هرکدام حدوداً تا صد نفر وارد بُعد ششم جهت مأموریتهای مختلف میشوند.
در همین لحظه من خانمی را دیدم که در یک اتاق بزرگ پشت میز نشسته و تعداد دهها مانیتور جلو او بود خوب که دقت کردم دیدم همان خانم زیبارو بنام (مارا ۲۰۰) بود که داشت دریکی از مانیتورها مارا نگاه میکرد و وقتی توجه من به او جلب شد برایم دست تکان داد.
سپس ماریا ادامه داد حالا ما یک کلید را میزنیم تا یک نور مخصوصی روشن شود من ناگاه دیدم از هر محفظهای یکرشته نور بهطرف بیرون از سالن میتابد و یکمرتبه متوجه شدم از درون شکم خودم هم یکرشته نور بهطرف بیرون در حال تابیدن هست ماریا و سیسی هم این رشته نور را داشتند اما هرکدام بهطرف یکی از محفظهها وصل بود.
من خیلی تعجب کردم که این رشتههای نور چیست ؟
ماریا گفت اینها رشته حیات ما انسانها هست زمانی که از بدن جدا میشویم در هرکجای عالم که برویم توسط این رشته حیات به کالبد خود متصل هستیم و اگر در اثر یک حادثه و یا اشعه خطرناک قطع شود آن فرد دیگر میمیرد و روح او دیگر نمیتواند به کالبد برگردد و از همانجا به بُعد هفتم منتقل میشود و از دسترس ما خارج میگردد.
من سؤال کردم چرا رشته حیات شما بهطرف دوتا از محفظهها وصل هست او گفت این کالبد من هست و اون یکی هم کالبد جی سی هست سپس گفت وقت من تمامشده و من باید به کالبدم بازگردم بعد وارد محفظه شد و در همین حال بازوها کنار رفتند و دیدم ماریا از محفظه بیرون آمد و رو بهطرف مانیتوری که توسط چشم جی سی تصویر مارا نمایش میداد کرد و دستی تکان داد و رفت.
در همین حال جی سی گفت در صدها شهر این سیاره هرکدام از این سالنها زیاد هست که مأموریتهای مختلف را اجرا میکنند و در هر جا یک سالن کوچکتر هم هست که ناظرین فقط سیاره خود مارا نظارت میکنند.
گفتم سیاره خودتان را دیگر چرا؟
گفت یکی از مأموریتهای آنها این است که اگر برای هرکدام از اهالی مناطق مختلف اتفاقی افتاد و کسی احتیاج به کمک داشت فوراً ناظر میبیند و سپس گروه نجات سریع اقدام میکند و حتی برای یک حیوان هم همینطور گروههای نجات کاملاً آماده هستند شاید یک آتشسوزی درجایی اتفاق بیافتد و یا یکگونهای از پرندگان مورد خطر قرار بگیرند و الا اتفاقات دیگر.
سپس ادامه داد بخشی از افراد ناظر بر مناطق سیاره ما چنانچه تخلفی از طرف شخصی صورت گرفت و یا شکایتی از طرف شخصی شد ناظرین فوراً اقدام میکنند .البته اگر تخلف بزرگ باشد در شورا مطرحشده و مجازات تعیین میگردد .من گفتم یادم هست درگذشته گفتید نوع مجازات را برایت توضیح میدهم.
او گفت بله اول لازم هست در مورد کشف کُرات جدید در این کهکشان برایت توضیح دهم سپس درباره مجازات متخلف خواهم گفت.
و یک موضوع مهم را در آخر عنوان کنم در هر شهر بزرگ یک سالنهایی هست که کاملاً با آنچه دیدی متفاوت بوده و کاملاً توسط رباطهای انسان نمای هوشمند و یا سایر رباطها با شکلهای مختلف اداره میشود و تنها چندین نفر از ما بیشتر در این سالنها وجود ندارند، ما در دفعات بعد تو را به آنجا خواهیم برد و تو به موضوع مهمی واقف خواهی شد و ادامه داد ...
من حمیدرضا حیدری نژاد، تحصیلات لیسانس اقتصاد و بانکداری ۱۰سال در بانک کارکردم و پس از استعفاء به کار دکوراسیون داخلی ساختمان پرداختم و بعد در کنار آن وارد کار تولید شدم که هنوز هم بعنوان یک کار آفرین ادامه دارد ...
سفرهای زیادی به آمریکا، ترکیه، چین و سایر کشور های دیگه داشتم و مدتها هم در لس آنجلس زندگی کردم اکنون در شیراز و جزیره کیش زندگی میکنم.
برای تهیه نسخه فیزیکی کتاب میتونید از طریق سایت انتشارات متخصصان
و برای تهیه نسخه دیجیتال کتاب میتونید از طریق سایت های طاقچه، کتابراه و فراکتاب اقدام کنید.
امیدوارم تا بتوانیم در تمام مراحل چاپ کتاب در کنار نویسندگانمان باشیم تا بهترین ها را برای آثارشان به ارمغان بیاوریم. انتشارات متخصصان - کتاب تماس با فرازمینی ها | راز بزرگ از جناب آقای حیدرینژاد