یه مدیرمحصول خوب هدایت بخش و عامل هارمونی و انسجام است.
مدیرمحصول، همیشه توصیه به امیدواری میکنه. همیشه ستایشگر امید و تلاشه و نکوهشگر ناامیدی و تلاش نکردن . او همیشه دنبال شکار فرصت هاست.
مدیرمحصول، همیشه بلند همته؛ سعی میکنه از الگوها و روش های قدیمی دوری کنه. همیشه در سازمان با عادت های کهنه سرجنگ و تقابل داره. عادت های غلط تولید و فروش و ... را آسیب شناسی میکنه و برای آنها راه حل داره. او برای آینده ای بهتر تلاش میکنه و خواستار موفقیت و بزرگی است.
مدیرمحصول، برای رسیدن به اهداف و چشم اندازهای های تعریف شده در هر شرایطی تلاش میکنه
ما معتقدیم که بازاریابی نوین با مدیرمحصول شکل می گیره. چون نتیجه گرا، فرایندگرا و آینده نگر است.
مدیرمحصول، مسوول موفق و پرفروش شدن محصوله
مدیرمحصول، مسوول سود آوری شرکت و محصولات است
او به دنبال فروش و نصب پایداره محصولاته
مدیرمحصول، نماینده مصرف کننده است
مدیرمحصول، غمخوار رشد و بالغ شدن محصولاته
مدیرمحصول، ایجاد هارمونی و سینرژی میکنه. وظیفه او تبدیل فرصت های مختلف به منفعت پایدار است.
رسالت مدیر محصول نهادی کردن فرهنگ محصول با رویکرد مصرف کننده در سازمان است. فرهنگی که فروش محور نیست، تولید محور هم نیست؛ بلکه محور فرهنگ محصولات در سازمان، مشتری و مصرف کننده است.
2- مدیر محصول خوب، كبكش خروس میخونه
وقتی، محصول خوب داشته باشی با یه قیمت گذاری و بازاریابی درست، دیگه باید گفت که کبکت خروس میخونه. هرجا بری میتونی پُز بدی. از تولید محصول تو کارخونه تا تبلیغات تلویزیونی که پخش میشه.
3- كسی كه منار می دزده ، اول چاهش را میكنه
مدیرمحصول اول چاه میکنه و بعد منار می دزده. یعنی رویکردش برنامه ریزی محوره ، دور اندیشی و آینده نگری داره، رودمپ تدوین میکنه، روند فروش و نصب و خرابی محصول را چک و کنترل میکنه.
مهمترین ویژگی یه مدیرمحصول خوب، خصوصیت برنامه ریز بودن اونه. برنامه ریزی برای حداقل سه سال آینده. به زبان بازاریابی، مدیرمحصول رودمپ تهیه میکنه و یا از سایر بخش ها و دپارتمان ها میخواد که براساس چشم انداز های مطرح شده پلن و رودمپ خودشون را ارایه بدن
4- مدیرمحصول سرد وگرم روزگار و چشیده
مدیرمحصول سردی و گرمی کار وکسب را چشیده است. هم رشد و رونق شرکت را دیده و هم افول و شرایط بد شرکت را. یعنی با حس و حال خوب و بد شرکته درگیره. خیلی ها تو شرکت ها، فقط کارمند هستند و زیاد درگیر با شرایط افول و رونق شرکت نیستند، اما برای یه مدیر محصول شرایط متفاوته، درسته که اون هم کارمنده، اما به علت شرح وظایف خاصی که داره حس و حال متفاوتی را تجربه میکنه و نمیتونه رفتارهاش رنگ خاکستری و بی تفاوتی بگیره. در هر شرایطی توصیه به همدلی،با هم بودن و تلاش داره
5- مدیر محصول تو سازمان سرش تو لاک خودش نیست
شرایط حاکم بر کار مدیرمحصول، اقتضا میکنه که پل ارتباطی باشه. منبع خبر باشه. با اغلب آدم ها ارتباط داشه باشه و بهشون خط و حس بده.
برای مدیر محصول، شرکت یه چرخه ارتباطی 360 درجه است. یه دایره که خودش مرکز این دایره ایستاده. یه جورایی نقش هافبک تیم فوتبال را بازی میکنه. باید بتونه بازی گردانی کنه. توپ پخش کنه به نحوی که با کمترین هزینه و زمان تبدیل به گل بشه. مدیر محصول باید تو سازمان بتونه به دفعات پاس گل بده. خلاصه باید مادر تصمیم های خوب باشه. تصمیم ساز باشه.
6- مدیر محصول کله اش بوی قرمه سبزی میده
چالش گره، با همه درگیر میشه چون نتیجه گراست. با تولید، کیفیت، تحقیق و توسعه، فروش، خدمات پس از فروش. جنس کار مدیرمحصول، چالشگر بودنه. برای همین خواب امن را از سر آدم های بی تفاوت به در میکنه.
7-مدیرمحصول، قلق همه مدیران شرکت دستشه. به روحیه همه آشناست. بلد آدم هاست
مدیر محصول قلق شناس است. میدونه با هر مدیری در سازمان چطور رفتار کنه. اصلا، مهمترین هنر مدیرمحصول، هنر ارتباط برقرار کردن اثربخشه.
اینکه بتونی و بدونی که چطور شان و شئون مدیرمحصولی را حفظ کنی، برنامه ها و ایده های خودت را پیش ببری، امتیاز بگیری و در آخر سرت بالا باشه.
مدیرمحصول اهل چالشه اما از راه خودش. مدیرمحصول میدونه که چطور با احترام و صمیمیت حرف خودش را به کرسی بشونه و از طرف دیگه مدیرهای ارشد سازمان را خوشحال نگه داره
8- مدیر محصول جایی نمیخوابه كه آب زیرش بره
مدیرمحصول خوب، پیش بینی کننده و آینده نگره، فقط جلوی پاش را نگاه نمیکنه. پیشرو است اما یکه تاز نیست.
9-یك ده آباد به از صد شهر خراب
یه محصول خوب و شیرده بهتر از ده تا محصول کم فروش و مشکل داره. خیلی کار و کسب ها محصولات و خدمات متنوعی دارن/ یعنی توسعه محصول خوبی دارن، اما هیچ مدل خوش فروش با حاشیه سود خوب ندارن.
یکی از هنرهای مدیرمحصول اینه که بتونه برای سازمان محصول خوش فروش با حاشیه سود بالا تعریف کنه و این گاوشیرده است که باعث و عامل موفقیت شرکته