تا حالا چند بار شنیدی که یک سازمان نرمافزار منابع انسانی خریده، ولی آخرش همه چیز مثل قبل مونده؟ نه رضایت کارکنان بالا رفته، نه فرایندها سریعتر شدن و نه تصمیمگیریها هوشمندتر.
خب اینجاست که باید یه چیزی رو روشن بگیم:
دیجیتال شدن منابع انسانی یعنی فقط تکنولوژی خریدن؟ قطعا نه. یعنی طرز فکر، فرهنگ، آموزش، داده و تعامل هم باید دیجیتالی بشن.
توی این پست قراره دقیقاً همین رو بررسی کنیم. بر اساس یه مقاله پژوهشی جدی و مفصل، که روی مؤلفههای واقعی و اثرگذار در دیجیتال سازی منابع انسانی تمرکز کرده.

پژوهشی که پایهی این پست هست، بهجای تمرکز صرف روی ابزار و نرمافزار، اومده بررسی کرده که «چه چیزهایی پشت موفقیت دیجیتالسازی HR هست؟»
یعنی اون چیزهایی که اگر نباشن، حتی با پیشرفتهترین سیستم هم موفق نمیشیم.
محققها با بررسی شرکتهای مختلف، مصاحبه با مدیران و استفاده از مدلهای تحلیلی، به پنج مؤلفه طلایی رسیدن. این مولفه ها عبارتند از:
مهمترین مؤلفه!
سازمانهایی موفق میشن که همیشه در حال یادگیری باشند. هم از محیط، هم از اشتباهات خودشون و هم از کارمندان.
یادگیری یعنی چی؟
یعنی کارکنان بتونند:
مهارتهای دیجیتال یاد بگیرند
تجربههاشون رو به اشتراک بذارند
تفکر سیستمی و انتقادی داشته باشند
خودشون رو با ابزارهای جدید وفق بدند
ابزارها، نرمافزارها، زیرساختها… از هوش مصنوعی گرفته تا سیستمهای ERP.
ولی نکته اینجاست که فناوری فقط وقتی مؤثره که:
کارکنان بلد باشن ازش استفاده کنند
دادههای درستی بهش داده بشه
با فرایندهای سازمان همراستا باشه
اینکه بدونی تو سازمان چه دانشهایی وجود داره و چطوری ازش استفاده بشه.
دانش فقط تو ذهن آدمها نیست؛ تو فایلها، گزارشها، گفتگوها، سیستمها هم هست.
مدیریت دانش یعنی:
دانشهای مهم رو ثبت کنیم
همه بتونند بهش دسترسی داشته باشند
دائم بهروزرسانی بشه
وقتی از دیجیتال شدن حرف میزنیم، مشارکت یعنی:
کارکنان بتونن نظر بدن
در تصمیمگیریها دیده بشن
تجربهشون شنیده بشه
اگه قراره دیجیتال سازی جواب بده، باید افراد حس کنند که بخشی از این فرآیند هستند، نه فقط مصرفکننده یک سیستم.
یعنی کاری کنیم که کارکنان خود رهبری پیدا کنند، مهارتهای جدید یاد بگیرند و در محیطی هوشمند رشد کنند.
یک HR دیجیتال موفق کسی است که کارمندانش
با سیستمها راحت کار کنند
انگیزه بالا داشته باشند
احساس مفید بودن کنند

محققها با یه روش آماری پیچیده (به نام DEMATEL فازی) این موارد رو تحلیل کردند و فهمیدند که:
یادگیری سازمانی، محرک اصلیه
یعنی اگه این مورد در سازمان قوی نباشه، بقیه هم درست کار نمیکنند.
ابزار داری ولی آدمها بلد نیستن؟ شکست میخوری.
دانش ثبت نمیشه؟ تصمیمهات مبهم میمونه.
کارمند حس نمیکنه شنیده میشه؟ مقاومت میکنه.
پس نقطه شروع، ساختن سازمانی یادگیرندهست.
چون به جای اینکه فقط بگه «ابزار بخر، ابزار بخر»، دقیق تر نگاه میکنه و میگه:
«ببین آیا فرهنگ، آدمها، و مدل ذهنی سازمانت آماده هست یا نه؟»
تو همین مقاله، به این هم اشاره شده که خیلی از دیجیتال سازیها شکست میخورند چون:
مقاومت کارکنان بالاست
آموزش کافی ندیدن
فرایندها قدیمین
فرهنگ سازمانی با دنیای دیجیتال فاصله داره
یعنی ترکیب هوشمندانهای از فناوری خوب، کارمندان آموزش دیده، فرهنگ یادگیری و ساختاری که مشارکت رو تقویت میکنه.
اگه قراره منابع انسانی در دنیای دیجیتال آیندهای داشته باشه، باید بدونیم دیجیتالی شدن فقط «خرید ابزار» نیست.
باید بدونیم
سازمانمون چقدر یادگیرندهست؟
کارمندامون چقدر درگیر هستند؟
چقدر از دانش موجود داریم استفاده میکنیم؟
و تازه بعد بریم سراغ ابزار.
شما در سازمانتون چه تجربهای از دیجیتال سازی منابع انسانی داشتین؟
ابزار خوب داشتین ولی تیم بلد نبود باهاش کار کنه؟ یا برعکس، تیم عالی ولی ابزار ضعیف؟
این پست در ادامه پست قبلیه. لینک اون رو هم اینجا میذارم که اگر نخوندین یه نگاهی بهش بندازین.