نسرین سلیمانی
نسرین سلیمانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

لمس اکسیژن تازه| شنا کردن تا سطح دریا

به دوستم زنگ زدم تا برای آموزش بهتر زبان انگلیسی از تجربه و مهارت اون استفاده کنم. بین مکالمه یک مثالی زد که ذهنم رو از همه نکاتی که داشت می‌گفت بیرون کشید و معطوف خودش کرد.

تا عمقی برو پایین که برای برگشتن نفس داشته باشی.
اگه تمام نفستو بزاری برای رفتن به پایین غرق می‌شی.

یاد خودم افتادم که گاهی در شروع برخی کارها شبیه غواصی عمل می‌کنم که بی توجه به اکسیژن و نفس تا اعماق دریا شنا می‌کند و گاهی میزان این انرژی و نفس در راه برگشت به سطح تمام می‌شود.

ذوق و انگیزه‌ام برای جلو رفتن گاهی باعث می‌شه به فکر برگشت به سطح نباشم و همین سبب می‌شود در راه برگشت نفس کم بیاورم.
وقت‌هایی که می‌نویسم، کتاب می‌خوانم، طراحی می‌کنم یا ساز تمرین می‌کنم انگار لحظه‌ای است که سرم به سطح آب می‌رسد و ریه‌هایم اکسیژن تازه را لمس می‌کند.

زیاد گفته‌ام از هیولایی که در وجودم از صبح با من بیدار می‌شود که دهانم را تا شب سرویس کند.
در بهتر یا بدتر جلو رفتن کارها کمکی به من نمی‌کند. فقط حضور دارد که عذابم بدهد. وظیفه اصلی‌اش سرعت‌گیر بودن کارهاست، بالا بردن اضطراب و بی‌خوابی. از رنج کشیدنم لذت می‌برد.

گاهی فکر می‌کنم آن هیولا خود منم و گاهی فکر می‌کنم آن هیولا باعث می‌شود تکه‌های شکسته شده وجودم از هم نپاشند و به زمینم نزنند.

زبان انگلیسیانگیزهمطالعهشنا کردن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید