بعد از نوشتن حدود (( 1میلیون کلمه)) تو فضای آنلاین من به یه نتیجهای رسیدم؛
فهمیدم که ((قصهگویی یا Storytelling)) مهمترین مهارتی هست که ما باید بلد باشیم.
از مهمترین چیزها اینه که داستان شما باید { با مخاطب ارتباط برقرار کنه} و واقعی باشه، نه یه مشت تخیلات غیرقابلباور و ساختگی.
باید کاری کنه که اون حس کنه یه دوستی کنارشه و داره براش دردودل میکنه و اونم داره گوش میکنه.
یه جورایی اونا باید ((همذاتپنداری)) با شما بکنن و یه جورایی خودشون رو تو داستان و محتوای شما ببینن تا بتونن با داستان و محتوای شما ارتباط برقرار کنن.
----------------------------
آدمها همیشه و در همه شرایط و در هر سنی، میخوان از یه نقطه ای که الان توش هستن به نقطه ای که ایده آلشون هست برن.
مثلا ؛
--> یه نفر میخواد از درآمد 20 میلیونی در ماه به درآمد 1 میلیاردی در ماه برسه.
---> یه نفر دیگه میخواد از وزن 90 کیلوگرم به وزن ایدهآل 50 کیلوگرم برسه.
---> یه نفر میخواد به جای 8 ساعت تو اینستاگرام وِل چرخیدن و هیچکاری نکردن، مدیریت زمان بلد باشه و فقط روزانه در حد نیم ساعت تو شبکههای اجتماعی ول بچرخه؛
---> یه نفر میخواد از 0 تا کتاب خوندن تو ماه، به خوندن 2 تا کتاب در ماه برسه و...
و...
پس یه داستان بگید از جایی که بودید، به جایی که ایدهآل هست رسیدید. آدم های زیادی که دنبال این تغییر هستن شک نکنید که به شدت جذب محتوا و داستان شما میشن.
----------------------------
دیدید یه سری چیزا تو حوزههای مختلف باب میشه و سر زبون همه میافته و آدمها هم بدون اینکه در موردش فکر کنن ازش ((کورکورانه)) پیروی میکنن؟
شما به عنوان یه نویسنده دیجیتال حرفهای باید بگردید دائم این چیزها رو پیدا کنید و اتفاقا یه چیزی خلاف اون بگید.
اینجا همون جایی که آدم ها رو ترغیب به تعامل و حرف زدن میکنید.
( فقط حواستون باشه رو چیزهایی تمرکز کنید که واقعا فکر میکنید باور شما و حرفی که میخواید بزنید دُرستتره، نه اینکه هر چی سر راه تون دیدید بیخودی باهاش مخالفت کنید)
مثلا خیلیها ممکنه باور داشته باشن:
"برای موفق شدن باید بیشتر کار کرد"
شما میتونید تو داستانتون از این موضوع استفاده کنید و برخلافاش بگید:
"کسی موفقتره که هوشمندانه کار کنه نه بیشتر"
----------------------------
توی داستانتون سعی کنید دنبال جواب به ((سوالهای عمیق و غیرتکراری)) باشید نه سوالهای نخنمایی که دیگه حال آدم رو به هم میزنن.
==> چون سوالها چیزهایی هستن که به شدت مخاطب رو درگیر محتوا میکنن، اما نه هر سوالی.
مثلا این سوالها کلیشهای هستن:
- چرا موفقیت مهمه؟
- هدف زندگی چیه؟
- چه طور میتونم شاد باشم؟
ولی این سوالها بهترن:
* - اگه موفقیت رو نه با پول، که با تاثیرگذاری اندازه بگیریم چه تغییری تو زندگیمون ایجاد میشه؟
*- آیا واقعا همیشه باید شاد باشیم یا غم هم بخشی از زندگی ماست؟
*- اگه بدونیم فقط یه سال دیگه زنده هستیم چه چیزهایی رو اولویت قرار میدیم؟
----------------------------
فضای آنلاین جایی برای صُغریکُبری چیدن و رودهدرازی نیست، چون به شدت تمرکز آدم ها روی محتوا کمه، و به محض اینکه حس کنن محتواتون حوصله سر بر شده میبندن و میرن. پس حاشیه نرید و مستقیم اتفاقا برید سر اصل مطلب.
----------------------------
شما هر پیامی که میخواید به دیگران بدید حالا چه در قالب داستان، چه جلسه فروش، چه حتی تو گفتگوهای روزمره، مهمه که این حرف از دهن کی بیرون میاد.
مثلا آدمها به توصیههای یه دندونپزشک در مورد دندونشون بیشتر اعتماد میکنن و باور میکنن یا توصیه اکبر آقا بقال یا اصغر آقا سبزیفروش؟
==> اول از هر چیزی باید اعتبار لازم رو برای صحبتکردن تو یه حوزه خاص برای خودتون بسازید و بعد شروع کنید به داستانگویی تو اون حوزه.
اول برای خودت اعتبار بساز----> یه مشکل مخاطب رو پیدا کن----> براش راه حل بده
----------------------------
یادگیری نویسندگی دیجیتال با ناتاشا در Writena.کام