زنبور عسل از مفیدترین حشرات برای بشر است، که احتمالا این مساله برای آنها اهمیتی ندارد. برای یک زنبور کارگر که در صبح اولین روز هفتهی کاریاش باید با ترافیک دیوانهکنندهی کندو مواجه شود، آخرین چیزی که آزرده میکند تصوری است که آدمها از او دارند. فکرش را بکنید. بعد از این که به همهی آن چند هزار همکار شبیه به خودش سلام میکند به دنبال کوچکترین نوری میگردد که راه خروج از کندو را به او نشان دهد. بعد باید از بین گلهای مراتع روبرو که احتمالا بچهها در روزهای پیش حساب همهشان را کشیدهاند چند دقیقه در ظل آفتاب بشیند و هی بمکد. خوبیاش این است که ذهنی برای خسته شدن ندارد. چون اگر قرار بود این روند تکراری روزانه اعصابش را خراب کند تا حالا بارهای به ملکه سوءقصد کرده بود. شاید خیلی هم خوشحال است که در این کلونی بزرگ نقشی هر چند کوچک بر عهده دارد. شاید با خودش میگوید روزی همهي این مراتع را به بچهام نشان میدهم. غافل از اینکه در بین این جمعیت هیچوقت قادر به تشخیص بچهاش نخواد بود. نقطه ضعف بزرگی که کارشناسان امر در مورد زنبورهای عسل ذکر کردهاند نیش بدون کاربردشان است و احتمالا هیچ وقت این موضوع خاطر زنبورها را مکدر نمیکند. چون به محض این که نیش را در بدن متجاوز فرو میکنند و به محض دور شدن از موضع، نیش گیر کرده و بخشی از تنهی آنها همراه نیش کنده و زنبور تلف میشود بدون این که زمانی برای مکدر شدن خاطرش وجود داشته باشد. چنین مکانیسمی نشان میدهد که آن قدر در آن کندوی لعنتی زنبور هست که اگر برای دفع متجاوز یکی از زنبورها هم تلف شود به کلونی آسیبی نخواهد رسید. پس میشود گفت کاملا بدیهی است اگر زنبورها هیچوقت به نظر ما در مورد خودشان اهمیت ندهند.