ویرگول
ورودثبت نام
Navidoo Jahanshahi
Navidoo Jahanshahi
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

4SR 9BW + Shahnameh Explain the source + StepN + Podcast AI & Music

Strava to Virgool

بعد از مدت‌ها رفتم پالقو، همه‌چیز در امن و امان بود. امروز راجع‌به منابع شاه‌نامه تعریف می‌کنیم، تا قسمت بعدی سیاوش متولد بشه. آخرین دوره پادشاهی ایرانیان قبل از اسلام میشه ساسانیان، بگین خب! اون موقع یه کتاب‌هایی مد بودن به اسم خدای‌نامَگ (یعنی شاه‌نامه)، اینا حکم پروپاگاندا داشتن، یعنی اینکه اینا رو پادشاهان سفارش می‌دادن که بنویسن و مشروعیت اون پادشاه رو توش ثابت کنن و بگن ما خوبیم و همه هم به چشم کتاب تاریخی بهش نگاه می‌کردن. مثل الان نبوده حتماً راستی آزمایی بشه و معتبر باشه.

می‌نوشتن که همینجوری یه چیزی بمونه، راست و دروغ‌ش مهم نبوده. توش چیا می‌نوشتن؟ ترکیبی از داستان‌های اسطوره‌ای کتاب اوستا به‌علاوه داستان‌های معروف فرهنگ‌عامه به‌علاوه داستان‌های مهمی که توی اون دوره داغ‌داغ اتفاق میوفتاده. ترتیب‌ش هم اینجوری بوده که از اولین پادشاه مثلاً گیومرت و جمشید و اینا شروع می‌کرده و وصل‌ش می‌کرده به همون پادشاهی که سفارش داده بوده. تاریخی بودن‌ش هم اینجوری ثابت می‌شده که عایا ترتیب داستان‌ها معنی میده یا نه، و عایا عبرت‌آموز هست یا نه.

حالا دوتا نظریه راجع‌به خدای‌نامگ ها هست. یک اینکه اینا یک کتاب بوده، از بس از روش نوشتن ذره ذره تغییر کرده. دو اینکه این یک کتاب نبوده، بلکه یه ژانر بوده. هرکی این مدلی می‌نوشته بهش می‌گفتن خدای‌نامگ. حالا کاری نداریم. هرچی بوده خیلی مشهور و پرطرفدار بوده، اینقدری که خارج از ایران اینا رو ترجمه می‌کردن. شما حساب کن هرپادشاهی یدونه سفارش می‌داده توش اینقدر داستان‌های عجیب می‌نوشتن که میرفته اون‌ور مرز مردم می‌خوندن. مثلاً کتاب سیرت‌النبی رو ابن‌هشام نوشته و توش یه کاراکتری هست به اسم ابن‌حارث این توی کتاب همش پیامبر رو مسخره می‌کرده. مثلاً پیامبر می‌رفته که هرچی بهش وحی شده رو اعلام کنه، این ابن‌حارث می‌پریده وسط که چرت و پرت‌های پیامبر رو گوش نکنید، عوض‌ش بیایین داستان اسفندیار رو براتون تعریف کنم!

حالا متن خدای‌نامگ‌ها که منقرض‌شده و نداریم ولی از اونجایی که زمان خلفای‌عباسی یه جنبش ترجمه راه میوفته و تمام متون به عربی ترجمه میشن، از یونانی گرفته تا پهلوی. مثلاً ابن‌مقفع میاد کلیله و دمنه رو ترجمه می‌کنه. یا مثلاً تاریخ طبری یک کتاب چند‌ده‌جلدیه که قسمت فارسی‌ش ترجمه‌ی خدای‌نامگ‌ها از پهلوی به عربی بوده. حالا می‌گذریم سیصد سال میاییم جلو می‌رسیم به زمانی که دوباره می‌خوان زبان فارسی رو زنده کنن و فارسی دری یا همون فارسی درباری تولید میشه. یه کتاب‌های شاه‌نامه‌ای هم نوشته میشه به شکل نثر مثلاً دوتاش شاه‌نامه‌ی ابومؤیدبلخی و شاه‌نامه‌ی ابومنصوری هست‌ش. این دومیه مهمه.

آقای ابومنصورابن‌عبدالرزاق، والی طوس، از اشراف اصیل ایران بوده، میگه اسباب‌زحمت یه شاه‌نامه محبت‌کنید سفارشی. چهار نفر نویسنده استخدام می‌کنن. آقای شاج پسر خراسانی از هرا، یزدان‌داد پسر شاپور از سیستان، شاهوی‌خورشید پسر بهرام از نیشابور و شادان پسر بُرزین از طوس. میگه چهارتایی جمع بشین طبق خدای‌نامگ‌های پهلوی تاریخ پادشاهان ایرانی رو بنویسین از اولین شاه تااااا آخری که باشه یزدگرد. در ماه محرم سال سیصد و چهل و شیش. این کتاب ورای دین‌های زرتشتی و اسلام و اینا هست‌ش. کتابو خیلی معروف و جذاب میشه، اینقدری که زرتی ترجمه میشه به عربی توسط آقای ثعالبی‌نیشابوری کتابی به نام غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم‌ یعنی گزیده‌ی ماجراهای شاهان ایرانی و لایف‌استایل‌شون. حالا جالب‌ش اینجاست.

به نظر می‌رسه که توی خدای‌نامگ‌ها هیچ اثری از رستم نیست و بقیه پهلوانان شخصیت‌های مهمی هستن مخصوصاً اسفندیار، ولی توی شاه‌نامه ابومنصوری یهو رستم پیدا میشه. حالا چجوری؟! به نظر میرسه که اون چهارتا دوست‌مون از یه منبع دیگه هم استفاده کردن اثری از آزادسرو اهل مرو که شخصیت اصلی‌ش رستم بوده. حالا توی دربار سامانی یه شاعری هست به نام آقای دقیقی، که می‌بینه این شاه‌نامه‌ی ابومنصوری خیلی ترند شده میاد و شروع می‌کنه از نثر به نظم تبدیل‌ش کنه، هزار بیت‌ش رو هم می‌نویسه که جوون‌مرگ میشه. احتمالاً یه حرکتی می‌زنه که یه دشمنی پیدا می‌کنه و توسط یه غلامی کشته میشه. دیگه خداوکیل بعد از هزار و هفتصد سال حرکت‌ش معلوم نیست!

حالا یه نکته، دلیل اصلی اینکه شاه‌نامه‌ی فردوسی مونده و قبلی‌‌هاش نموندن این نیست که قبلیا رو سانسور کرده باشن یا توی حمله‌ی دشمنان نابود شده باشن، بلکه دلیل‌ش اینه که قدیمیا دیگه طرفدار نداشتن از بس که شاه‌نامه‌ی فردوسی خوب بوده. پس نتیجه می‌گیریم که شاه‌نامه‌ای که ما داریم رو فردوسی به‌تنهایی خلق نکرده. کلی ماجرا قبل‌ش بوده و ذره‌ذره روی هم شده و دیگه اینکه اگه فردوسی نبود ما الان نسخه‌های قبلی رو می‌داشتیم که به نثر بودن، اما فردوسی اومد یه قشنگ‌ترش رو نوشت و طرفدار پیدا کرد.

حالا شاید دوسه هفته‌ی دیگه یه‌ذره از زندگی فردوسی تعریف کردیم. فعلاً به ادامه‌ی داستان‌های شاه‌نامه می‌پردازیم در قسمت بعدی، حالا که سهراب مُرده و قراره یه ماجرای نیمه سکسی داشته باشیم، پس تا فردا زنده بمونید!


قسمت بعدی اینجاست

قسمت قبلی اینجاست

قسمت اول هم اینجاست

تاریخ طبریزبان فارسیکتاب نوشتن
Student at Raviphotos
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید