Strava to Virgool
وقتی رسیدم دیدم دوعیدنشون تموم شده و دارن سرد میکنن. هرکی به یه شکلی، ساسان و الهه و زهراع با نظم و ترتیب، پارسا و مهدی هم به روش خودشون! من فقط به عکس یادگاریشون رسیدم. اونا هم قبل از طلوع رفتن دیگه. منم توی لوپ شیری به دوعیدن ادامه دادم. بریم سراغ شاهنامه.
جنگ دوازده رُخ رو امروز شروع نمیکنیم. امروز و فردا یه چیزایی راجعبه تصحیح شاهنامه و فجایعش داریم که امیر خادم عزیز گفت. اطلاعات جالبی بود به نظرم. بریم ببینیم چی بودن. در دو قسمت ویژهی قبلی دربارهی منابع شاهنامه و دربارهی زندگی فردوسی گفتیم. امروز دربارهی تصحیحش میگیم.
تصحیح یعنی چی؟! عافرین! شما تصور کن یه کتاب خطی پیدا کردی، و میخوای چاپش کنی. قبل از چاپ میای بخونیش میبینی یه جا نقطه نداره، یه جا فتحه کسره ضمه نداره، یه جاش پاک شده، یه جاش با نسخههای دیگه از همین کتاب فرق میکنه. حالا نسخهها باز یکی مال سیصد سال بعد از فردوسیه، یکیش مال شیشصد سال بعد از فردوسیه، وسطش یه کلاغ چل کلاغ هم شده. همونجوری نمیشه زرتی چاپش کنی، خواننده نمیتونه بخونه. پس میای تصحیحش میکنی.
شاهنامه از اون کتابهایی بوده که در زمان خودش محبوب بوده و خیلی از روش نوشتن، و همیشه نسخهای که از روش مینوشتن اون نسخهی اصلی فردوسی، بیشتر وقتا از روی نسخههای بعدی مینوشتن و همینجوری اشتباه روی اشتباه. و گفتیم محبوب بوده یعنی مثلاً کتابهایی که پیدا شده، اونایی که قرن هفت تا ده هجری نوشته شده حدود دویست و پنجاهتاست. و بدبختی وقتی بیشتر میشه که قدیمیترین نسخههایی که کشف شده، که قاعدتاً باید نزدیکترین نسخه به اصل باشه، مربوط به دویست سال بعد از فردوسیه، این یعنی فاجعه! یعنی اینکه نمیشه فهمید چقدرش درسته چقدرش غلط. حالا میریم سراغ اینکه چرا توی این پادکست که گوش میکنم از تصحیح آقای خالقی مطلق استفاده شده، و در کل شاهنامه رو چجوری تصحیح کردن تا امروز.
اولین باری که چاپ شاهنامه در دنیا استارت خورد سال ۱۸۱۱ میلادی، یعنی ۱۱۹۰ شمسی، در هندوستان، توسط آقای متیو لامستن انگلیسی بود. قدیمیترین نسخهای که داشت مربوط به ۸۲۱ ه.ق. بود، یعنی حدود چهارصد سال بعد از فردوسی! ایشون به مشکل بودجه میخوره، ناقص ول میکنه، یه افسر انگلیسی به نام ترنر مَکـَن کارش رو ادامه میده و در سال ۱۸۲۹ میلادی، یا ۱۲۰۸ شمسی، چاپ کامل شاهنامه رو منتشر میکنه، در هشت جلد. این اولین و طبیعتاً ضعیفترین تصحیح شاهنامه است.
در سال ۱۸۷۸ میلادی، یعنی پنجاه سال بعدش، آقای جولیوس وان مول آلمانی، در فرانسه، که به ژول مول معروفه، یه چاپ یه ذره بهتر منتشر میکنه. این شد دومین شاهنامهی دنیا. بعد از این دوتا آقای یوهان فولرس، براساس چاپ مکن و چاپ ژول مول سعی میکنه یه تصحیح بهتر ارائه بده که میمیره ولی یه گروه ایرانی کارش رو ادامه میدن و چاپ میکنن. اون ایرانیها مجتبی مینوی، عباس اقبال، سلیمان حَییِم و سعید نفیسی بودن. از سال ۱۳۱۳ شمسی تا ۱۳۱۵ شمسی، یعنی شصت سال بعد از ژول مول، نسخهی خودشون رو منتشر میکنن که به نسخهی بروخیم معروف میشه، که اسم کتابخونهایه که توش کار میکردن.
پس شد تصحیح مکن، ژول مول، بروخیم. البته نسخهی بروخیم هم چون بر اساس دو نسخهی قبل بوده چندان بهتر نبوده. البته چارهای هم نداشتن. چون باید نسخههای خطی قدیمیتری کشف میشده تا برن بر اساس اون تصحیح کنن. آقای خالقی مطلق یه تخمین زده راجعبه درست بودن این سهتا نسخه، میگه از هر شیش بیتشون یک بیت الحاقی، با همون جعلیه! شما فاجعه رو داشته باش!
میریم تا بعد از جنگ جهانی دوم. در دهه ۱۹۵۰ میلادی، یه گروهی در موسسه خاورشناسی فرهنگستان شوروی، از صفر میان یه نسخه بر اساس نسخههای دستنویس ارائه بدن. که میشه همون نسخهی مُسکو. سرپرستشون آقای برتلز، در سال ۱۹۵۷ میمیره، آقای عبدالحسین نوشین میشه سرپرست جدید. و طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱ در نه جلد چاپ میکنن. این میشه چهارمین نسخه.
این خیلی بهتر از سه تای قبلی بوده. چون که از نسخهی دستنویس لندن ۶۷۵ استفاده کرده. این دستنویس تازه کشف شده بوده و اسمش هم براساس سال نوشتنش و محل کنونی کتاب گذاشته شده. یعنی این نسخهی خطی الان در کتابخونهی موزهی بریتانیا، در شهر لندنه، و سال نوشتنش هم ۶۷۵ ه.ق. بوده. این یه دلیل بر بهتر بودن نسخهی مسکو هستش و دلیل بعدی اینه که شرح دگر نوشتها رو در پانویس آوردن. یعنی جاهایی که در نسخههای مختلف تفاوت نوشتاری بوده رو توی این نسخه توضیح دادن که اگه بعداً کسی خواست مقایسه کنه بتونه.
10
حالا ایراد نسخهی مسکو چیه. اولیش اینه که بعد از انتشار این نسخه یهو یه نسخهی دستنویس کشف شد که قدیمیتر بود، یعنی به فردوسی نزدیکتر بود و طبق اون خیلی از جاهای نسخهی مسکو غلط میشد قاعدتاً. اما ایراد بزرگتر نسخه مسکو یکدست نبودنشه. اینا چون گروهی کار میکردن و متد، یا روش یکسان نداشتن یه جاهایی از کتاب با کیفیتتره، یه جاهایی بیکیفیتتر. یعنی بعضی از این دوستان سواد خوبی توی نسخهخوانی نداشتن و اشتباه خوندن و بقیه هم طبق همون پیش رفتن.
بعد از اینکه چاپ مسکو بیرون میاد دوتا از اعضای گروه، آقایان رستم علیاف و محمد نوری عثماناف، متوجه ایرادهای بزرگ این نسخه میشن و میان یه تصحیح روی این بذارن. تلاش میکنن و دوجلدش رو تصحیح میکنن و چاپ میکنن ولی کارشون همونجور نصفه میمونه.
همزمان با اونا، در سال ۱۳۵۱ شمسی، وزارت فرهنگ ایران، بنیاد شاهنامه فردوسی رو تاسیس میکنه، به مدیریت مجتبی مینوی. گروهی که جمع شده بودن هم احمد تفضلی، علی رواقی، عباس زریاب خویی و سید جعفر شهیدی بودن. اینا از صفر با متد، یا روش خودشون استارت میزنن، در سال بعدش داستان رستم و سهراب رو چاپ میکنن، دوسال بعدش داستان فرود سیاوش، و ده سال بعدش، بعد از مرگ مجتبی مینوی، یعنی سال ۱۳۶۳ داستان سیاوش رو بیرون میدن. اینا هم طبق لندن ۶۷۵ تصحیح میکردن. که کارشون تا همینجا بیشتر پیش نمیره و ناقص میمونه.
البته الان توی بازار خیلی اسمهای دیگهای هست که اینا در واقع اسم ویراستاره. یعنی براساس مکن، ژولمول یا مسکو چاپ کردن و فقط ایرادهای فنی رو بر طرف کردن، غلط املایی و دسته بندی و... . خودشون تصحیح جدیدی نکردن. حالا بریم ببینیم آقای خالقی مطلق چیکار کرده با شاهنامه.
آقای جلال خالقی مطلق، در سال ۱۹۷۰ میلادی در موسسهی خاورشناسی کلن آلمان دکترا میگیره. پایاننامه رو راجعبه شخصیتهای زن در شاهنامه مینویسه. وسط کار میبینه اوهاوه، اوضاع شاهنامه خیلی خیطه. ما واسه بقیهی شاعران هم این مشکل رو داریم، خب قدیمیه، تا حدی کاریش نمیشه کرد، ولی راجعبه شاهنامه وضع از این حرفا بهدره، افتضاحه. واسه همین خودش میاد از صفر شاهنامه رو تصحیح میکنه.
طی ده سال میگرده و هرچی دستنویس خیلی خیلی قدیمی بوده پیدا میکنه، بررسی میکنه، چهل و شیش تاشو جدا میکنه، باز از توی این چهل و شیش تا پونزده تا رو میذاره اساس. مبنا رو هم میذاره نسخهی دستنویس فلورانس ۶۱۴. این بهترین نسخهی کشف شدهست. از این قدیمیتر پیدا نشده بوده. حالا ماجراش هم بامزهست.
معمولاً اینطوریه که دلالها نسخههای خطی رو پیدا میکنن، با قیمت پایین میخرن، میبرن مثلاً اروپا به کلکسیونرها میفروشن. اونا واسه چی میخرن؟! چون خوشگله، خوشنویسی داره، تذهیب داره، قدیمیه. ولی نمیتونن بخوننش. بعد یه سری پژوهشگرها میان اینا رو کاتالوگ نویسی میکنن، دسته بندی میکنن که پیش میاد اونا هم سواد آنچنان نداشته باشن. حالا داستان این نسخه چجوری بوده؟!
یه خونوادهی فلورانسی این نسخه رو از دلال میخره میذاره توی کتابخونهش. بعد هم هدیه میکنه به کتابخونه مرکزی فلورانس. اونجا دستهبندی میشه به عنوان یکی از تفسیرهای قرآن! چون اون دوستمون فرق فارسی و عربی رو تشخیص نداده، شعر بودنش رو تشخیص نداده، دیده نقاشی هم نداره گفته احتمالاً تفسیر قرآن باشه. آخه از شانسش این نسخهی فلورانس از اون نسخههاییه که نقاشی نداره. تا ۱۹۷۶ یه شرقشناس ایتالیایی میاد میبینه میخونه میفهمه که این شاهنامهست.
حالا همین نسخه هم فقط تا آخر پادشاهی کیخسرو رو داره، بقیهاش نیست، گم شده! دیگه آقای خالقی مطلق این تصحیح رو انجام میده و ۱۹۸۸ جلد یک رو میده بیرون به کمک بنیاد ایرانیکا، به مدیریت دکتر احسان یارشاتر.. تا سال ۲۰۰۵ که جلد هشتم رو میده بیرون و خلاص. یعنی وقتی من دوم راهنمایی بودم. یعنی احتمالا شاهنامهای که نسل من ازش شناخت نسبی داره، چه کلامات، چه املاها، چه داستانها و... همهش طبق نسخههای اشتباه بوده!
آقای خالقی تا جلد شیش رو به تنهایی میده بیرون، بعدش به دلیل کهولت سن برای جلد هفت از دکتر محمود امیدسالار کمک میگیره و جلد هشت رو هم با کمک دکتر ابوالفضل خطیبی میده بیرون. چند سال بعد در ایران، توسط انتشارات دایرة المعارف بزرگ اسلامی مجدد چاپ میشه. البته آقای خالقی آروم نمیگیگیره و روی اون تصحیح بازم تصحیح میکنه آخه یه نسخههایی بعدش باز کشف میشه مثل نسخه سنژوزف بیروت، و نسخهی جدیدی رو از طریق انتشارات سخن چاپ میکنه در سال ۱۳۹۴ شمسی.
20
این بود تاریخچهی تصحیح شاهنامه. حالا فردا راجعبه خود دستنویسها، پیچیدگیها، اشکالات و فسادشون و... بیشتر حرف میزنیم. پس تا بعد بای.