nazanin_rad
nazanin_rad
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

نرسد آنروزی که نباید



تاریک مثل من
تاریک مثل من


کاش هیچوقت نرسند آن دقایق دیر راه دور دبستان که زجر اور بود و دردش کمرم را لرزاند

من از نگاه کردن به آفتاب می آموزم نه از نگاه به آموزگار

جنس شیشه ای ندارم حتی کاکتوس هم نیستم و سنمی با خارپشت هم ندارم

به من بنگر

به منِ واقعی

منی که از "من" بودنش ، هیچ نخواست جز آرامش

هر آنچه داشت و نداشت به تاراجِ تاجری رفت که همان روزش دیر بود

کاش میشد کمی به گذشته رفت و کمی بیشتر عاشق بود

کمی بیشتر عاشقی کرد ...

http://nazaninrad1019.blogfa.com/


عشقدرد دوریجداییعمر برباد رفتههیچ
من یک عدد زغال سنگم که به دنبال رویا های دیگران میرفت ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید