سال ۹۸پرحادثهترین سالهای دهههای اخیر ایران بود. در این سال حوادث مختلفی از اعتراضات شهری تا ترور سردار سلیمانی تا اشتباه سهوی در هدف قرار دادن هواپیما و نهایتا با یک اپیدمی گسترده جهانی پایان یافت. در تمامی این حوادث سخت نیاز به «تصمیمات سخت» بود؛ تصمیماتی که باید توسط حکمرانان گرفته میشد؛ و البته به شدت مورد انتقاد جامعه نیز قرار گرفت.
همین موضوع مرا وسوسه کرد تا در خصوص تصمیمگیری بیشتر از گذشته فکر کنم. هرچند در هیچکدام از این تصمیمگیریها حتی جزئی از فرآیند تصمیمگیری هم نبودم؛ اما شاید فرصتی داشتم که کمتر کسی در جهان آن را داشته است تا دورادور، اما نزدیکتر از دیگران شهروندان، مشاهدهگر فرآیندی باشد که بیش از جنبههای سیاسی و سیاستی، دربردارنده مفهوم تصمیمگیری است.
همین موضوع مرا بر آن داشت تا با عینک تصمیمگیری به آنها نگاه کنم. نوروز امسال که دیدوبازدید از سر تکالیف سبک زندگی ایرانی برداشته شده است؛ تصمیم دارم تا هر روز بخشی از این ادراک خود را با شما بهاشتراک بگذارم. برآوردم آن است که حداقل ۱۳بخش خواهد داشت. بدیهی است که برداشت من میتواند پر از کژفهمی باشد و صرفا نقطه شروع شکلگیری یک دانش دستهجمعی است.
در چند سال اخیر مطالعات و پژوهشهای مربوط به تصمیمگیری و اقتصاد رفتاری بسیار مورد استقبال گرفته است. مطالعاتی که با کارهای کاهنمن در دنیا رشد کرد و ته حرفاش این بود که آدمی در تصمیمگیریهایش خیلی هم عقلایی رفتار نمیکند!
کتابهایی مانند سقلمه (Nudge) یا نابخردیهای پیشبینیپذیر (Predictably Irrational) مورد استقبال خوانندگان عام نیز قرار گرفته است. سقلمه نوشته برنده جایزه نوبل ۲۰۱۷ریچارد تیلر است و دومی نوشته دن آریلی که هر دو نه تنها در جهان مورد استقبال قرار گرفته است، در ایران نیز با چندین ترجمه مختلف منتشر شده است. آریلی نه تنها ادعا میکند که تصمیمگیریهای آدمی چندان عاقلانه و خردمندانه نیست؛ بلکه به ما یادآور میشود که این بیخردی قابل پیشبینی هم هست!
مشاهدات یک فرد میتواند خودش گرهخورده با ناخودآگاه یا ضعف دانش و اطلاعات باشد؛ به همین دلیل هم نه حرفی است علمی و نه یک نظریه! به این ترتیب این مشاهدات از لحاظ علمی نه بیان کننده یک نظریه است و نه امری شخصی؛ بلکه بخشی از یک راه علمی است!
علم در فرآیندی از یک فرضیه یا حدس آغاز میشود. یعنی جایی که پژوهشگری با مشاهده جهان پیراموناش به یکفرضیه میرسد و حالا این آغاز کار است؛ چون باید برود ببیند این حدس درست است یا نه؟
به همین دلیل هم است که تولید یک فرضیه یا حدس خوب ارزشهای اندک خود را در فرآیند علم دارد و البته باید مورد آزمایش هم قرار گیرد. یعنی جایی که حالا پژوهشگران شاید دلشان خواست و آزمایشهایی را بر روی آن تعریف کردند.
مدل «نوناکو» مدلی است که در آن دانش از همین فهمهای ضمنی و فردی آغاز میشود؛ از یک «دانش ضمنی» (Tacit Knowledge)، سپس به صورت مکتوب و یک حدس تبدیل به «دانش صریح» (Explicit Knowledge) تا بخشی از یک چرخه تولید دانش گردد و امکان بهاشتراکگذاری آن فراهم شود.
کلیه این فرضیههایی که در این روزهای نوروز بهاشتراک میگذارم، دارای یک پیشفرض بزرگ است؛ پیشفرضی که زمانی شاید با تایید این فرضیهها بتوان آن را مدعی شد:
تصمیمگیری در سطح خرد؛ دارای تفاوتهای جدی با تصمیمگیریهای کلان است! به همین دلیل نظریههای تصمیمگیری خرد قابل تعمیم به سطوح بالای تصمیمگیری ملی و سیاسی نیست!
در این یادداشتهای روزانه سعی میکنم از یک مثال استفاده کنم:
خانهای به شما به ارث رسیده است! در یادداشتهای مختلف به گزینههایی خواهم پرداخت که در مورد تصمیمگیری ما با این ارث است. واقعیت آن است که سیاستگذار همیشه موقعیت تصمیمگیری را از گذشتگان خودش به ارث میبرد! شما در سیاستگذاری نمیتوانید از تصمیات گذشتگان خود رها شوید؛ شما همیشه در موقعیتی باید تصمیم بگیرید که تاریخ و گذشتگان برای شما به ارث گذاشتهاند.