⭕️خستگی تصمیم
توانمندی یعنی قدرت انتخاب گزینههای مختلف داشتن. کسی که از لحاظ مالی و اقتصادی توانمندی دارد، یعنی وقتی در سوپرمارکت یا برای خرید عطر میرود، گزینههای بیشتری را میتواند برای خرید انتخاب کند، چون توان پرداخت پول بیشتری دارد.
آرزوی توانمندی همان چیزی است که آدمی را برای به دست آوردن پول (قدرت مالی) یا اعمال اراده خود بر دیگران (قدرت سیاسی) یا ... در یک رقابت دائم پیش میبرد.
به زبان سادهتر انسان دوست دارد «تصمیمگیر» باشد! برای همه چیز زندگی خودش و البته اگر بشود دنیای اطرافش!
اما مطالعات روانشناسی (خصوصا مطالعات باومیستر) یک متناقضنما (پارادوکس) را نشان میدهد، جایی که ما از تصمیمگرفتن زیاد طفر میرویم، وقتی خسته هستیم و همسرمان میپرسد: «شام چه بخوریم؟» و اغلب میگوییم: «هرچیز، فرقی ندارد»!
به عبارت دیگر آدمی در همان زمانی که در جستجوی انتخابگری و داشتن گزینه است، از انتخاب زیاد طفره میرود؛ به این پدیده البته خستگی تصمیمگیری میگویند!
ظرفیت آدمی برای تصمیمگیریهای روزانهاش محدود است (هرچند قابل افزایش است، اما در هر دورهای از زندگی محدود است) و همین محدودیت باعث میشود تا از جایی به بعد تصمیمگیری را رها کند!
به همین دلیل بود که استیو جابز یا زاکربرگ یا حتی اوباما تصمیم گرفتند تا لباسهایی یکسان را بارها و بارها بخرند و بپوشند!
تصور کنید اوباما به خیاطش میگوید دوجین از همین لباس بدوز، از آن خوشم میآید!
⭕️مشکل تمرکزگرایی در نظام اداری کشور
بررسی ساده قوانین و مقررات اداری به ما نشان میدهد که همه چیز «بر عهده بالاترین مسوول دستگاه اجرایی» است! البته در رفتار نظام اداری اوضاع از این هم بدتر است، تقریبا برای هر چیز خردی مدیر دستگاه باید تصمیم بگیرد! هر چیز خردی که فکرش را کنید!
نظام اداری ایران به گونهای شکل گرفته است که تفویض اختیار تقریبا بیمعناست! احتمالا پیرمردهای امروزی، به همان دلیل وابستگی مسیر (تصمیماندیشی۸) ترجیح میدادهاند تا دچار خیانت و توطئه واقع نشوند و کلیه قوانین و مقررات بهگونهای طراحی کردهاند که باید رییس دستگاه اجرایی تصمیم را بگیرد!
از سوی دیگر همان اندک اختیار تفویضشده به زیردست هم توسط زیردست (و برای مبرا بودن از هر خطای احتمالی) مجدد «برای ارائه رهنمود» (یکی از تنفربرانگیزترین جملات نامههای اداری!) برای رییس دستگاه اجرایی ارجاع میشود.
مطالعات خستگی تصمیمگیری نشان میدهد، فرد خسته از تصمیمگیری به سمت بیتصمیمی سوق داده میشود. او در میان انبوه انتخابگریها بخش عمدهای از تصمیمات را به دلیل اهمیت پایینتر موکول به زمانی نامشخص میکند، برای برخی ترجیح میدهد تا تصمیم نگیرد و نهایتا ما مواجه میشویم با «نظام بیتصمیمی» به جای «نظام تصمیمگیری»!
در همین نظام تصمیمگیری است که موضوعی مثل آموزش الکترونیک میشود مساله دسته چندم از لحاظ اهمیت و برای سالها میماند در کشوی بیتصمیمیها!
⭕️نتیجه راهبردی: تمرکززدایی در تصمیمگیری
اگر میخواهیم از وضعیت بیتصمیمی انباشتهشده کشور رهایی یابیم، چارهای نیست جز ایجاد نظام تصمیمگیری نامتمرکز!
بهرسمیت شناسی تفویض اختیار و به دنبالش واگذاری تصمیمگیری بر اساس سطح آن! البته تا وقتی هر چیزی امنیتی نگاه شود، این توصیهها نه تنها عملیاتی نمیشود، احتمالا توصیهکننده نیز بخشی از یک نقشه توطئه دانسته میشود!
نظام تصمیمگیری کشور نیاز به تفویض اختیار و تمرکززدایی دارد، انبوه کمیسیونها و شوراها در این نظام اداری معنایش تنها یک چیز است: اختیاری را به کسی ندهیم! شما به همان اندازه که مسوول هرچیزی در کشور هستید، به همان اندازه هم مسوول هیچ چیزی نیستید!
واقعیت آن است که هیچ مسالهای در نظام اداری نیست که تصمیمگیریاش و اختیارش به یک بازیگر مشخص واگذارشده باشد! نتیجه آن انبوهی از بیتصمیمیهایی است که در بخشهای مختلف پراکنده شده است.
ادامه در یادداشت بعدی
?این یادداشت با عنوان «تصمیماندیشی» ادامه دارد و هر روز از نوروز یک بخش از آن منتشر میشود.