?
به دستهايم بسيار بدهكارم
براي تمام آنچه در خود دارند
براي قلم
براي خواب سنگين بعد از كار!
براي اينكه مي توانند بنوازند اما خاموش مانده اند
به دستهايم مديونم براي خط خوش
براي رديف كردن واژه ها به خط
براي لمس عدد به مدت بيست و چند سال براي زندگاني
دستهايم را دوست دارم
براي بازي انگشتري كه در انگشت آخرم مانده
براي تعجب تقدير ! براي لحظه چرخاندن زمان به رقص روزگار
من دست هاي محترمي دارم، پر از نكويي و گذشت
حلقه را ميچرخانم ،
صداي آهنگ را بلند مي كنم
به شور مي خواند :"دستم بگير، دستم را توبگير ، التماس دستم را بپذير ، درماني باش پيش از آنكه بميرمممم"
قصد مردن براي هيچ كَس را ندارم، درمان وجود من است
با يك دست بر دست ديگر نوازشي حواله مي كنم ،
دست خودم را سفت ميگيرم ،
محكم مي فشارمش
برميخيزم
مي روم... همين و تمام
#نازلی_دانشخواه