در كوه عروسي شغال ها بود
دوباره
اين وقت سال ،مدام عروسي شغال است
آسمان مي بارد و مي خندد
درست مثل من
كه در دلم عروسي شغال شده
مي خندم و مي بارم
و
رهگذران فقط رنگين كمانم را نظاره مي كنند
اين وقت سال مدام " شال ِعروسيه"
و تو از صداي دورِكشكرت ها چه مي داني
وقتي هنوز با خواندنشان
مادربزرگ نجوا مي كند
"كشكرت كشكرت خوش خبر خوش خبر"
دلم مي خواهدت
دست و آغوش و طبل ِگُرخانه
آسمان ببارد
باران تندِارديبهشت
سُر بخورد بر سرِبرهنه بهارنارنج ها
من نشاني ريل راه آهن را بپرسم
جوابم مسيرِ ابرها باشد!
من از مرد قدكوتاهي كه چهره كريهي داشت
و از متخلخل رويش،اختلالِ پايدارِكيسه دوختن ِدرونش را نديدي
متنفرم
امروز در كوه عروسي شغال بود
در شهر كفتارها سوار بر آهن قراضه هايشان احساس آدميت را يدك مي كشيدند
پرنده ها بدون درخت
كف خيابان راه مي رفتند
و زير چرخ ماشين ها پاف مي تركيدند
و من در آزمونِ دوري
در وجودم فرزندان ققنوس را بال مي زدم
#نازلي_دانشخواه
اردیبهشت ماه جلالی
پیوست:
شال عروسی :عروسی شغال
کشکرت :نوعی زاغ با پرهای سفید و مشکی که آهنگی خاص دارد . در باور فولکلور وقتی بخواند باران می گیرد و اگر همزمان بگویی خوش خبر ، خبر خوشی خواهد رسید
گرخانه:رعد و برق...صدای حاصل از تندر