- مَن را در لبخندت جستجو کن؛
در یک لیوان شربتِ خنکِ بهار نارنج، در گرمای دلپذیرِ لب ساحل، در معدلِ بیستِ امتحانات خرداد.
صدایم را در هیاهوی باد، وقتی که با شیطنت میان گیسوانت میپیچد، در صدای لغزش انگشتانت روی گیتار، در صدای رَبنا خواندن شجریان در ماه رمضان جستجو کن..
من همیشه کنار توام، وقتی که شب ها بیخوابی به سرت میزند و سوار بر دوچرخهات میشوی و دل به دل کوه و دشت میدهی. کنار توام، حتی وقتی اشک گونه هایت را در آغوش میگیرد و من با انگشتانم، خیسیِ زیر چشمانت را میگیرم و تو به نسیمِ ملایم شبانگاهی تعبیرش میکنی.
مرا هنگامی نزد خود بخوان که از دنیا بریدهای، هنگامی که قاصدک آرزوهایت بر باد رفته و باغِ سرسبز رویاهایت را به دست فراموشی سپردهای.
مرا در پَستو های ذهنَت جستجو کن، من، در هرآنچه که تو دوست داری و خوشحالت میکند، در هرآنچه که به زندگیات زیبایی و امید میبخشد، پنهان شدهام. (=
-نویسنده : نگار عارف