ویرگول
ورودثبت نام
نگین چکش کار
نگین چکش کار
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

روابط مشروعِ استرس و اضطراب با نوشتن!


قرار بر نوشتن بود،اونم به تفضیل!

قبل از پرداختن به ارتباط مشروعِ این دو کفه ی نامتوازن ترازو ،لازمه که استرس و اضطراب رو تعریف کنم و بعد با خیال راحت از معجزه ی نوشتن بگم.

اگر اضطراب رو یک کل بزرگ در نظر بگیریم،استرس یک جزء از این کل محسوب میشه.به تعریف دیگه ای استرس دختر است و اضطراب مادر! زاییده به سیمای مادر اما با پیچیدگی های نسبتا کمتر.

در استرس ما میدونیم که از یک چیز مشخص میترسیم،مثلا میدونیم برای امتحان دانشگاهی که قراره دو روز دیگه برگزار بشه استرس داریم و این یعنی از اینکه امتحان برگزار بشه و سوالاتی که داده میشه رو نتونیم جواب بدیم و متعاقبا نمره ی کم بگیریم و این درس رو بیوفتیم و معدلمون پایین بیاد ،میترسیم.

در واقع از یک سلسله مراتب مشخص با علم به دلیلشون ترس داریم و بر روی این ترس معلوم الحال اسم "استرس" رو میذاریم.

در "اضطراب" عین "استرس" میترسیم.اما مسبب ترس ما در هاله ای از ابهامه.یعنی نمیدونیم از چی و چرا میترسیم و فقط اینو میدونیم که میترسیم و چون نمیدونیم علتش چیه در یک سیکل معیوب اسیر میشیم.

برای روشن تر شدن اضطراب شاید بهتر باشه یه مثال قابل درک بزنم و با نوعی از اضطراب که شاید همه به گونه ای باهاش مواجهه بودن بحث رو به جلو ببرم. همه ی ما در برهه های زمانی ای نسبت به آینده مون اضطراب رو تجربه کردیم و بدون دونستن یا رخ دادن اتفاق خاصی از آینده ترسیدیم و اگه از خودمون میپرسیدیم از چی در آینده میترسی که دچار تشویش شدی و اضطراب تمام وجودت رو گرفته،نمیتونستیم جواب سوال خودمون رو بدیم و میگفتیم فقط دلمون شور میزنه و نگرانیم و میترسیم اما نمیدونیم چرا!

آدمی به دلیل آدم بودنش با ترس هایی سر و کار داره که تعداد کثیری ازاین نوع سائق ها براش قابل لمس نیست و عموما نمیدونه برای برطرف کردنشون از چه راه حلی کمک بگیره.

قطعا مراجعه به روانشناس و روان درمانگر گزینه ی مناسبی هست اما ما باید به این نکته دقت کنیم که همه ی انسان های امروزی در بازه ی وسیع و دارای نوسان در یک طیف روان نژندی قرار دارن.بذارید اینطور بگم که انسان امروزی به دلیل سبک زندگی و رژیم غذایی و هزاران عامل محیطی و زیستی و تکنولوژی های پیشرفته،در حال تجربه ی زندگی با فشارهای روحی و روانی هست که برای به کنترل در آوردنشون در بازه ی پایین تا نسبتا متوسط این طیف نیاز به خود تراپی داره.

جستجوی ما برای یافتن راه حلی ساده و در عین حال کاربردی هست که میتونه استرس ها و اضطراب های آدمی رو کاهش بده و یا دست کم افسارش رو به دست بگیره.

اگر ذهن رو به عنوان یک کامپیوتر و افکار رو برنامه های کامپیوتر،و انسان رو موجودی که روزانه حداقل با صد فکر مواجهه میشه در نظر بگیریم و همینطور که میدونید سلول های مغز ما شکل منحصر به فرد و عملکرد ویژه ای دارن و نقششون درجابجایی و انتقال اطلاعات هست که به نام نورون شناخته میشن و مثل سایر سلول های بدن، متشکل از پروتون و الکترون که ذره هایی هستند دارای بار!

روزانه حجم زیادی بار در مغز ما تولید میشه که ناشی از عملکرد نورون ها در ساخت و پردازش افکار و دستور به نواحی مختلف مغز و فعل و انفعالات شیمیایی هست.ذهن ما به نوعی دکل مخابراتی با فرکانس ها و بارهای الکتریکی مختلف بدل میشه و افزایش این بارها به مثابه ی بازشدن تعداد بیشماری برنامه روی کامپیوتر مغز ما هست.حالا بیاید تصور کنیم این بارها بدون تخلیه شدن توی ذهن ما مثلا به مدت یک هفته بمونن و قرار باشه فعالیت های روزمره و کاری هم انجام بدیم. آیا عملکرد مطلوب با این حجم تشویش در یک دکل مخابراتی به راحتی امکان پذیر است؟؟؟

اشاره ی من به بازه ی یک هفته ای صرفا برای قابل تصور تر شدن این موضوع هست. اغلب ما ذهنمون مملو از بارهایی دست کم متعلق به چندین ماه شاید حتی چندین سال هست و خب حالا خودتون عمق قضیه رو ببینید که ما خودمون رو در چه شرایط ترسناکی قرار میدیم.

تا اینجای متن به افکار روزانه تون رجوع کنید و حتی میتونم پیشنهاد کنم که سعی کنید یک روز کامل کاغذ و خودکار کنارتون بذارید و همه ی افکاری که باهاش مواجهه میشید رو بنویسید.مهم نیست چه فکریه!خوب یا بد.هر نوع فکری بار داره و ما میخوایم میزان تولید بار مغزمون رو به صورت تقریبی حساب کنیم.

فکر میکنم ادامه ی متن در پست دیگه ای باشه مفیدتر واقع میشه و الان بهتره خودمون رو به چالش شمارش افکارمون هرچند بصورت تقریبی بکشیم.





مغزکامپیوتراسترساضطرابنورون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید