توسعه کسب وکار (business-development) با هدایت مشاوره کسب و کار میتواند حامی بزرگی در دنیای رقابتی امروز باشد. مشاور کسب و کار فرد یا تیمی متخصص و با تجربه است که به شرکتها در بهبود عملکرد و اثربخشی کمک میکند. کار مشاوره به این صورت است که ابتدا تجزیه و تحلیل کاملی از شرایط کنونی سازمان صورت گرفته، سپس راهکارهای مناسب با توجه به فرهنگ و منابع سازمان ارائه میشود تا پشتیبان رسیدن به اهداف از جمله افزایش فروش در بازار باشد.
معمولاً مدت زمان قابل توجهی برای فاز شناخت صرف میشود تا مشاور دید جامعی از منابع و قابلیتهای سازمان، همچنین فرهنگ و روش کاری آن بدست آورد. در این فاز مشاور با سطوح مختلف سازمان، از هیئت مدیره گرفته تا مدیران واحدها و کارکنان صحبت کرده، از محیط کاری بازدید و آمار و اطلاعات موجود در سازمان را کند و کاو میکند تا نقاط قوت و ضعف را آشکار نماید.
پیشنهاد مطالعه : ۵ دلیل برای انتخاب مشاور کسب و کار
همچنین شرایط بازار و محیط بیرونی را تحلیل مینماید تا فرصتها و تهدیدات پیش روی سازمان شناسایی شوند. پس از اینکه شناخت و درک عمیقی از کسب و کار و شرایط فعلی آن بدست آمد، فاز برنامهریزی موفقیت و توسعه کسب و کار آغاز میشود که طی آن مشاور چشماندازی برای مسیر توسعه سازمان ، مدیریت تضاد در سازمان و راهکارهای رسیدن به آن را با کمک و مشورت مدیران سازمان ارائه مینماید.
زمانی که صحبت از توسعه کسب و کار میشود، بسیاری از مدیران کمتجربه، توسعه کسب و کار را با توسعه بازاریابی اشتباه میگیرند. آنها تصور میکنند که با بازاریابی، افزایش مشتری و فروش بیشتر به توسعه کسب وکار خواهند رسید.
این طرز فکر هم درست هست و هم نیست.
هرچند که توسعه کسب وکار در شرکت کوچک و متوسط به افزایش بازار، مشتری، فروش و کسب درآمد بیشتر میانجامد، اما این اهداف تنها با بازاریابی محقق نمیشوند. در توسعه کسب و کار باید تمامی واحدهای مختلف سازمان به رشد متناسب دست پیدا کنند تا شرکت به اهداف تجاری خود برسد. بنابراین توسعه کسب وکار فراتر از توسعه مشتریان و به دنبال گسترش کل کسب و کار است.
شیوههای زیر برای توسعه کسب وکار در شرکت کوچک و متوسط مورد استفاده قرار میگیرند:
توسعه کسب و کار در شرکت کوچک و متوسط فرایندی علمی است که باید برای آن برنامهریزی دقیقی صورت پذیرد. محدودیت منابع در چنین شرکتهایی باعث میشود تا جا برای سعی و خطا و بروز اشتباه وجود نداشته باشد.
در برنامه توسعه شرکتهای کوچک و متوسط بایستی تمامی ریسکهای احتمالی به دقت شناسایی شوند و راهکارهای اجرایی برای مواجهه با آنان پیشبینی و ارائه شود. برای آشنایی هر چه بیشتر با این مبحث پیشنهاد میکنم حتما مقاله توسعه کسب و کار در شرکت کوچک و متوسط را نیز مطالعه کنید.
📷
در محیط بسیار رقابتی که شرایط بازار و مشتریان هر لحظه در حال تغییر است، دیگر نمیتوان تنها به علم و تجربه مدیران برای موفقیت تکیه کرد. گاهی هم سازمان به دنبال توسعه یا ورود به حیطههای جدیدی است که قبلاً تجربه اجرای آن را نداشته است.
در این شرایط مشاورین کسب و کار با فراهم کردن تخصص و دانش روز، تجربه کار در صنایع مختلف و همینطور با علم از مسیر تحولات صنعت و بازار میتوانند به صاحبین کسب و کار در واضح شدن مسیر آینده ، مدیریت دگرگونی و تحول و توسعه کسب وکار کمک کنند.
بسیاری مواقع ایدههای توسعه و بهبود در درون سازمان وجود دارد اما به دلیل درگیر شدن در روزمرّگی، مشکلات ساختاری، مسائل مدیریتی، سرخوردگی رویکردهای مدیریت منابع انسانی یا ... بیان و آشکار نمیشود. مشاور کسب و کار با فراهم کردن فضای مناسب این ایدهها را از درون سازمان شنیده، آشکار کرده و به مدیران سازمان ارائه میکند تا مورد بررسی بیشتر قرار بگیرند. همچنین مشاور حواسش به این هست که افراد نوآور و خوشفکر سازمان مورد تشویق و حمایت قرار بگیرند تا هم خودشان و هم سازمان در این راه منتفع شوند..
گاهی حل مشکلات یا طی کردن مسیر توسعه کسب و کار نیاز به تخصص و مهارتهایی فراتر از آنچه در حال حاضر در سازمان موجود است دارد. ایجاد این مهارتها در درون سازمان همیشه مقرون به صرفه یا ضروری نیست چرا که در قالب یک پروژه و بصورت مقطعی مورد نیاز است.
بکارگیری مشاور میتواند نیروی اضافی برای عبور از این شرایط فراهم کند در عین حال که شرکت را بر کار اصلی خود متمرکز نگه دارد. به این ترتیب سازمان استرس کمتری متحمل شده و صرفهجویی قابل توجهی در منابع مالی و زمانش بدست میآورد.
همه ما اینرسی سکون را در سازمان تجربه کردهایم. خیلی مواقع عملیات و سبک کاری بصورت روتین درآمده و سازمان دائماً در حال تکرار روشهای گذشته است. احتمالاً سازمان چشمانداز آینده را فراموش کرده و تحلیل کافی از تغییرات محیط در دست ندارد و با اتکا به فرضیات قبلی خود کار میکند.
در این شرایط ایجاد تحول از درون سازمان دشوار است و نیاز به محرک بیرونی دارد. مشاوران کسب و کار با بکارگیری اصول "مدیریت تحول" به خروج از مسیر روتین و تغییر روشها و عادات قبلی کمک مینمایند تا سازمان بهتر به سمت اهداف آیندهاش و تبدل شدن به فرصت آفرینان موفق حرکت کند.که این درگرگونی و تحول اغلب سه حوزه وجود دارد که عبارتنداز :
مشاوران افراد رُک و صادقی هستند و وظیفه دارند با تحلیل منطقی، اشتباهات و نقاط نیازمند بهبود را به مدیران سازمان نشان دهند. مدیران به دلیل نزدیکی به عملیات شرکت یا به دلیل حس مالکیت و وابستگی، گاهی نمیتوانند مشکلات سازمان را ببینند مخصوصاً آن دسته مشکلاتی که خودشان باعث ایجادش بودهاند.
بنابراین بکارگیری زاویه دید بیرونی میتواند واقعیت را نمایان کند. درک خطاها و ضعفها گاهی دردناک است اما مشاور وظیفه دارد با آشکارسازی مسائل و همراه کردن مدیران، به سازمان در خروج از این شرایط کمک نماید.
کارکنان مهمترین سرمایه سازمان هستند و از طرف دیگر، حرکت به سمت جلو بدون همراهی کارکنان میسر نیست. واحد مدیریت منابع انسانی با دیدگاه اینکه نیروی انسانی مهمترین بازوی اجرای هر کاری و رسیدن به هر هدفی در سازمان است.
برای همراه شدن کارکنان با مسیر حرکت سازمان ممکن است نیاز به آموزش، کوچینگ یا رفع موانعی باشد که مشاور کسب و کار، تخصص و علم این کار را دارد.
برای اینکه سازمان بتواند فرایند تغییر را در خود جاری سازد نیازمند استفاده از روشهای مختلفی است که برای بهبود اجراییسازی این روش بودن مشاوران منابع انسانی بیزینس کوچیــنگ در کنار این تحول میتواند برای سازمان اثربخش باشد.
برای شرکتهای کوچک و متوسط SME، بکارگیری مشاور بیرونی میتواند مزیتهای متعددی داشته باشد که مهمترین تأثیر مثبت آن بر نیروهای سطوح پایه در شرکت است. مدیریت منابع انسانی میتواند مزایای محسوس و غیرمحسوس در موارد زیربه دنبال داشته باشد.
پیشنهاد مطالعه : توسعه شخصی چیست ؟
بسیاری از مدیران روش حل مشکلات خود را میدانند اما به دلیل مسائل فرهنگی، سیاسی، احساسی، روابط بین پرسنل و ... خودشان نمیتوانند آنها را پیاده کنند. برخی از این مسائل دشوار اخراج نیروی انسانی، تغییر مدیران، تغییر نوع کسب و کار است.
در این شرایط مشاور وارد سازمان شده و با نقش مشاوره کسب و کار حضوری وظیفه اجرای این کارهای دشوار را قبول میکند. در واقع مشاور "نقش قربانی" بر عهده میگیرد تا سازمان به اهدافش برسد.
📷
مشاوره هرگز به معنی ارائه یک راهکار عمومی قابل استفاده برای همه نیست. راهکارهای عمومی شاید درست بنظر برسند اما هر سازمانی باید با لحاظ بازار، منابع، فرهنگ و اهداف خود به راهکاری مناسب با شرایطش برسد.
متخصصین مشاوره مدیریت طی شناخت بدست آمده در فاز شناخت و از طریق مشارکت دادن نیروها، راهکارهای سفارشی بر اساس شرایط هر سازمان ارائه میدهند که اثربخشی مورد نیاز را به دنبال داشته باشد.
لذا اهداف مشاوره مدیریت شامل طیف وسیعی از فعالیتهاست و شرکتهای مختلف و اعضاء آنها عملکرد کاملا متفاوتی دارند. در ادامه هشت هدف اساسی فرآیند مشاوره مدیریت به طور سلسله مراتبی بیان شدهاند.
بسیاری از سازمانها به دلیل اینکه رشد تدریجی داشتهاند، اگرچه موفق هستند ولی کار را به روش غیررسمی پیش میبرند. در این سازمانها دلیل موفقیت ریشه در "افراد" دارد و با خروج افراد از سازمان -به هر دلیلی- تمام مزیت و دانش از بین میرود.
این در حالی است که سازمان برای توسعه کسب وکار و پایداری باید از شخص-محوری خارج شده و برای هر کاری سیستم داشته باشد. اگرچه آسان بنظر میرسد، اما تغییر روشهای فعلی و قرار گرفتن در قالب سیستم کار سادهای نیست و نیاز به مدیریت تحول و توانایی تفویض اختیار دارد. مشاور کسب و کار میتواند به ایجاد این تحول در روش کاری سازمان کمک کند.
خیلی مهم است بین کلمات سیستم و سیستماتیک تمایز قائل شویم. سیستم به معنی مجموعهای از اجزای هماهنگ در راستای اجرای یک رسالت است. بنابراین تئوری سیستمی تمام سازمان را بعنوان یک سیستم واحد در نظر میگیرد و رهبران را تشویق میکند تا سازمان را بجای واحدهای مجزا، یک کل ببینند.
تفکر سیستمی، رویکردی است که به ما کمک میکند تا جهان پیچیده اطرافمان را درک کنیم. در تفکر سیستمی، هر موضوع یا مسئله را به عنوان یک قسمت از یک سیستم بزرگتر میبینیم که توسط عوامل مختلف تشکیل شده است. این روششناسی به ما میآموزد که نه تنها به جزئیات تمرکز کنیم، بلکه به تأثیرات و تعاملات بین جزئیات نیز توجه داشته باشیم.
برای مثال، فرض کنید که یک سازمان موفق میخواهد استراتژی جدیدی را در سازمان پیاده کند. اگر این سازمان از تفکر سیستمی استفاده کند، به جای تمرکز فقط بر روی نقش هر واحد سازمان در اجرای این استراتژی، به تعاملات و ارتباطات بین این بخشها نیز توجه خواهد داشت. این کمک میکند تا ببیند چطور تغییرات در یک بخش میتواند تأثیرات گستردهای بر سایر بخشها داشته باشد.
به این ترتیب، تفکر سیستمی به ما کمک میکند تا به دنبال راهحلهای کلانتر، جامعتر، و هماهنگتر برای مسائل پیچیده باشیم.
این رویکرد، یک نگاه جدید به مدیریت و برنامهریزی استراتژیک ارائه میدهد و میتواند در پیشبرد اهداف سازمانی موثرتر عمل کند. تفکر سیستمی به ما یاد میدهد به دنبال ایجاد فرایندها و رویههای لازم جهت تکمیل کار باشیم و علاوه بر نتیجه، بر فرایند تمرکز کنیم.
داشتن تفکر سیستمی اولین قدم برای تدوین و اجرای برنامهریزی استراتژیک است.
یشتر بخوانید :