وقتی هیچ چیز خوشحالت نمیکند، انگار رنگها محو میشوند و همه چیز به خاکستری تبدیل میشود. روزها میگذرند، اما هیچچیز جذابیتی ندارد. انگار قلبت یک جای خالی دارد که هیچ چیزی نمیتواند آن را پر کند. حتی لحظات خوب، موفقیتها یا ارتباطات انسانی، چیزی بیشتر از یک سایهی بیروح به نظر نمیآیند.
ممکن است در این لحظات به خودت بگویی که چیزی از دست رفتهای، یا دنیای اطراف به هیچ وجه همانطور که باید، نمیچرخد. گاهی احساس میکنی که تنها هستی، حتی اگر در کنار دیگران باشی. دنیا برایت یک فضای بیروح است و هیچ چیزی به اندازه کافی اهمیت ندارد.
اما باید بدانیم که این احساسها گذرا هستند. در دل تاریکی، همیشه یک نقطهی نور وجود دارد که ممکن است در حال حاضر نتوانی آن را ببینی. ممکن است احساس کنی که چیزی را از دست دادهای یا در جستجوی معنای گمشدهای، اما این احوالات همیشه به معنای پایان نیستند. زندگی با فراز و فرودهای خود میآید و حتی در لحظات خالی، میتوانیم به جستجوی خود ادامه دهیم و دوباره راهی پیدا کنیم.
شاید هیچچیز در حال حاضر خوشحالت نکند، اما این به این معنی نیست که همیشه چنین خواهد بود. در مسیر زندگی، همیشه جایی برای بهبود و پیدا کردن معنا وجود دارد، حتی اگر امروز در جایی بایستی که چیزی جز سکوت و سردی حس نمیکنی.